آرش فهیم:نمایش برخی از کشمکش در سریال «آقازاده» جسارتآمیز است
امین تارخ از پس نقش خودش به خوبی برآمده است .همچنان که جمشید هاشم پور در نقش یک سیاستمدار با نفوذ اما مرموز و آقایی در نقش یک بچه پولدار بزن بهادر به خوبی جا افتادهاند.
به گزارش مشرق،«آقازاده» بهرنگ توفیقی بالاخره به ایستگاه پایانی رسید تا پرونده یکی از پرحاشیه ترین فیلم های شبکه نمایش خانگی بسته شود. حامد عنقا که در دومین حضورش در نمایش خانگی دست روی یکی از حوزه های جنجالی حوزه فیلمسازی گذاشته بود، توانست موفقیت چشمگیری را در این عرصه به دست آورد. سریالی که سوژه اصل آن درباره فساد اقتصادی یکی از آقازاده بود و در کنار آن به زد و بندهای سیاسی موجود در عرصه سیاست هم نیم نگاهی داشت. نکته جالب درباره آخرین ساخته بهرنگ توفیقی آن است که در ابتدا قرار بود این اثر در 24 قسمت به نمایش در آید که بعد از مدتی زمزمه ها از تولید «آقازاده» در 28 قسمت حکایت داشت، اما در نهایت قصه این سریال در 29 قسمت به سرانجام رسید تا یکی از جدی ترین سریال های سیاسی ایرانی به نقطه پایان برسد. البته این سریال از همان قسمت های اول با حواشی زیادی همراه بود که از جمله آن می توان به نمایش سکانس قتل همسر یکی از شخصیت های سیاسی سریال و همزمانی آن با ماجرای قتل همسر شهردار سابق تهران اشاره کرد. علی رغم اینکه جسارت نویسنده و کارگردان این سریال برای به تصویر کشیدن پشت پرده های سیاسی قابل تحسین است، اما نمی توان از ضعف های این اثر نیز چشم پوشی کرد. در این گزارش به سراغ آرش فهیم، منتقد سینمای و تلویزیون رفتیم و درباره نقاط قوت و ضعف «آقازاده» پرسیدیم که در ادامه می خوانید:
تا امروز سریالی با تم سیاسی در کشور ساخته نشده بود، «آقازاده» چقدر می تواند در هموار کردن این مسیر موفق باشد؟
چند سال قبل که بازار تولید سریال در شبکه نمایش خانگی داغ شد و اغلب این سریال ها با انتقادات فراوانی در کیفیت ساختاری و محتوایی مواجه شدند، در مطلبی نوشتم که یک راه حل برای اصلاح وضعیت سریال سازی در شبکه نمایش خانگی، ورود هنرمندان متعهد و مراکزی چون «سازمان اوج» به جریان تولید سریال با موضوعات متفاوت و تأثیرگذار است. به این معنی که با توجه به محدود شدن اکثر سریال های نمایش خانگی به موضوعات پیش پا افتاده کپی شده از سریال های ترکیه ای و همچنین داستان های بی رمق و آب بندی شده که برای جبران خلأ داستان، به نمایش صحنه های پرزرق و برق و به اصطلاح لاکچری می پرداختند، باید یک جریان آلترناتیو ایجاد شود؛ جریانی که مطابق استاندارد سریال های برتر روز جهان، هم محتوایی راهبردی و پیشرو را در دستور کار قرار دهد و هم اینکه فرمی درست و حساب شده داشته باشد. پیش بینی این بود که اگر چنین جریانی در رقابت با آثار مبتذل رایج و غالب در شبکه نمایش خانگی به وجود بیاید، باعث خواهد شد که هم ذائقه مخاطب به مرور اصلاح شود و هم اینکه سازندگان آثار نازل، شرمنده شوند و تلاش کنند تا به کیفیت اهمیت بیشتری دهند.
سریال «آقازاده» حداقل در سوژه یابی و موضوعات انتخابی، یک گام به جلو در این عرصه است و به ویژه در قسمت های اول به خاطر توجه به مسائل کمتر گفته شده در سریال ها و حتی در سینما، اتفاقی نسبتا مثبت محسوب می شود. تأکید می کنم که این مثبت بودن فقط در انتخاب موضوع است و نه در پرداخت. به هر حال، نمایش برخی از کشمکش های آمیخته با فساد در حوزه سیاست و اقتصاد و فرهنگ در «آقازاده» جسارت آمیز است. به طور مثال، افشاگری درباره برخی از حراجی های به اصطلاح هنری در دو سه قسمت اول این سریال، جالب بود؛ اگرچه افشاگری درباره اینکه محافل شبه هنری مذکور، بیشتر فضایی برای پولشویی و زد و بند مالی هستند قبلا در رسانه ها و توسط ژورنالیست ها انجام شده بود اما باز هم نمایش این واقعیت در یک سریال، موثرتر است. این روزها سیاه نمایی و به تصویر کشیدن معلول های اجتماعی در سینما، یک نوع ژست مبتذل روشنفکرانه است، اما خیلی از سازندگان همین فیلم ها به دلیل وابستگی هایی که به برخی از جریان های سیاسی و کانون های اقتصادی دارند، حاضر نیستند دلایل و عوامل ایجاد کژتابی های اجتماعی و بی عدالتی ها را نمایش دهند. حداقل کارکرد مثبت ساخت سریال «آقازاده» این است که نشان می دهد نمایش پشت پرده مفاسد سیاسی و اقتصادی، خط قرمز فیلم سازی نیست و سینماگران در پرداختن به این موضوعات آزاد بوده اند و خودشان علاقه و یا جرأت ورود به این عرصه را نداشته اند.
بیشتر بخوانید:
توفیق آقازاده در جلب اعتماد مخاطبان/ سریالی که همه رکوردهای شبکه نمایش خانگی را جابجا کرد
سوژه و اسم سریال قطعا برای مخاطب جذاب است، «آقازاده» توانسته سوژه را به درستی روایت کند؟
سینا مهراد در یادداشتی نوشته که «همه ما ابوذر به دنیا می آییم» که به شخصیت ضدقهرمان این سریال اشاره دارد که اسم واقعی اش ابوذر است و فرزند شهید بوده، اما بعدا تبدیل به یک خلافکار و مفسد اقتصادی به نام نیما بحری شده است. اما در سریال، روند تغییر ابوذر به نیما نمایش داده نمی شود، درحالی که مسئله مهم این است که چرا از درون خانه و دستگاه برخی از بزرگان به جای آقا، «آقازاده» بیرون میآید؟! نکته دیگر این است که ماجرای نیما بحری در سطح تقابل فردی با حامد تهرانی به عنوان قهرمان داستان باقی مانده است. این درحالی است که اگر در سریال «آقازاده» تأثیر منفی و مخرب امثال نیما بحری بر زندگی مردم نمایشی می شد، آنوقت شاهد تأثیر عمیق تر این اثر می بودیم و مردم هم بیشتر استقبال می کردند. یعنی روایت سریال «آقازاده» طوری طراحی شده که انگار مسئله اصلی، تسویه حساب شخصی و انتقام گیری حامد و نیماست! اما داستان باید طوری طراحی می شد که حامد دنبال گرفتن حق مردم و بازگرداندن پول های به یغما رفته مردم می بود.
به تصویر کشیدن وضعیت پیچیده عرصه سیاست، ویژگی مثبت این اثر به شمار می رود
«آقازاده» چقدر توانسته پیچیدگی های عرصه سیاست را نشان دهد؟
یکی از معدود ویژگی های مثبت محتوایی و راهبردی سریال «آقازاده» نمایش وضعیت پیچیده و هزارتوهای عرصه سیاست در زمان فعلی باشد. اینکه بسیاری از افراد ممکن است در ظاهر در یک صف یا صنف قرار داشته باشند، اما الزاما با هم نباشند. «آقازاده» این اصطلاح عوامانه که «این ها همه با هم هستند» را به خوبی رد می کند و نشان می دهد که چگونه افرادی با ظاهری شبیه به هم در عرصه سیاست اما هدف و عملکردی کاملا متضاد با هم دارند. حاج رضا (امین تارخ) و حاج حسن (جمشید هاشم پور) در ظاهر رفیق هم هستند اما درعمل، رو در روی یکدیگر قرار دارند! حامد تهرانی و قاسمی (سعید داخ) هر دو در یک سیستم کار می کنند اما یکی برای مردم و دیگری علیه مردم است و … از همه مهمتر اینکه این سریال نشان می دهد که مبارزه با فساداقتصادی تا چه حد به این پیچیدگی ها وابسته و در نتیجه هزینه ساز است؛ اینکه افرادی مثل حامد تهرانی با غول های فساد اقتصادی در می افتند، یک مقابله ساده نیست و حتی ممکن است به قیمت جان خود او و حتی خانواده شان تمام شود.
در کنار نکاتی که مطرح کردید، مهمترین نقاط ضعف و قوت این سریال را چه می دانید؟
«آقازاده» تصنعی است! همه چیز در این سریال رنگ و بویی مصنوعی و غیرواقعی دارد! همه چیز در این سریال، آمیخته با نوعی تکنیک زدگی است، بدون اینکه حس و حال عمیقی ایجاد شود. تصنع، یقه کاراکترهای سریال را هم گرفته است. حداقل اینکه من نتوانستم با آدم های درون داستان ارتباط برقرار کنم و همدل و همراه شوم. حامد تهرانی، با اینکه یک فرد درستکار و قهرمان مبارزه با فساد است، اما فاقد جنبه های دراماتیک قهرمان پردازانه است. او نمی تواند علاقه و همزادپنداری مخاطب را برانگیزد. راضیه، نیما بحری و پدرش و … هیچ کدام شخصیت پردازی نشده اند و پر از تناقض هستند و گذشته آن ها نامعلوم است و بنابراین رفتار امروز آن ها بی دلیل به نظر می رسد.
درباره بازی ها هم باید بگویم که امین تارخ از پس نقش خودش به خوبی برآمده است و توانسته به کاراکتر حاج رضا، جان ببخشد. همچنان که جمشید هاشم پور در نقش یک سیاستمدار با نفوذ اما مرموز و امیر آقایی در نقش یک بچه پولدار بزن بهادر به خوبی جا افتاده اند. اما سایر بازیگرها،ضعیف عمل کرده اند. نمی توانم بگویم سینا مهراد «بد» است اما بازی او به طور گلدرشتی یادآور نقش او در سریال «پدر» است؛ او همان کاراکتر سر به زیر و آرام و متین را در اینجا ایفا کرده است و نتوانسته به شخصیت یک مأمور امنیتی و قهرمان مبارزه با فساد اقتصادی، جان بدهد. امین حیایی نیز توانمندی های بالقوه خود را به فعل تبدیل نکرده است.
منبع: خبرگزاری دانشجو