اجتماعی

با کرونا و محدودیت‌های نیمه‌کاره پایتخت/ از تعطیلی در شهر خبری نیست؟!

سه‌شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۹ – ۰۷:۲۰ با کرونا و محدودیت‌های نیمه‌کاره پایتخت/ از تعطیلی در شهر خبری نیست؟!

کرونا برخی از اصناف تهران را تعطیل کرده و‌‌ اگرچه باید شهر نیمه تعطیل باشد اما عملا از ترددها کاسته نشده است؛ مغازه‌ها باز است‌‌ ‌و رفت‌‌ و آمدها برقرار؛ انگار نه انگار، اصلا‌‌ از «تعطیلی»در شهر خبری نیست.

با کرونا و محدودیت‌های نیمه‌کاره پایتخت/ از تعطیلی در شهر خبری نیست؟!

گروه اجتماعی خبرگزاری فارس_ مریم عرب انصاری:‌ «تهران قرمز شده؛ اما باز هم هیچکس عین خیالش نیست. این همه می‌گویند آمار فوتی‌ها بالا رفته و در خانه‌‌ ‌‌بمانید اما باز هم همه بیرون هستند».صحبت زن تمام نشده، یک نفر از آن طرف‌‌ می‌گوید: حتماً ‌‌شکمت سیر است! بمانیم در خانه چه کسی می‌خواهد برایمان پول بیاورد؟ مگر می‌آیند دم در خانه برایمان رزق و روزی می‌آورند.

آن یکی از آنطرف‌تر می‌گوید: خب؛ منظورش این است که برای کارهای غیرضرور بیرون نیایید… معلوم است که من و شما برای کار بیرون آمده‌ایم وگرنه دلمان که نمی‌خواهد در این اوضاع قرمز کرونایی مریض شویم و خودمان و خانواده‌مان را اسیر دوا و درمان کنیم.

صحبت گل انداخته است؛ داخل قطار مترو جای سوزن انداختن نیست.

یکی‌‌ از آن طرف به فروشنده‌ای که رد می‌شود تنه زده و می‌گوید: اینها هم ول کن نیستند؛ با این لباس‌های کرونایی‌شان همه جا می‌روند و همه را آلوده می‌کنند.

انگار سطح تحمل افراد پایین آمده؛ بحث بالا می‌گیرد. زنی مسن که دو ماسک روی هم زده و شیلد هم روی صورتش گذاشته، دستکش دستانش را درست می‌کند و می‌گوید: یکی نیست بگوید که فقط اعلام می‌کنید تعطیل است؛ اما در عمل همه جا باز است.

زن ‌‌به دخترش اشاره می‌کند و می‌گوید: گفته‌اند زبانسراها بسته است؛ اما صبح مربی‌اش پیام داد و گفت که ابلاغ رسمی به ما نشده و کلاس‌ها باز است؛‌ باید‌‌ بچه‌ها در کلاس‌ها حضور داشته باشند.

با گفتن این جمله یکی خنده بلندی می‌کند و می‌گوید: همه اینها بازی است.اگر می‌خواهند جلوی شیوع را بگیرند باید اول از همه اداره‌ها و سازمان‌ها و بانک‌ها را تعطیل کنند. وقتی همه ارگان‌های رسمی باز و دایر است معلوم است رفت و آمد ادامه دارد. چرا که کارهای روزمره اصلی تعطیل بردار نیست.

زن ادامه می دهد:مثلا خود من، دارم می‌روم برای کارهای ساختمانی منزلم به شهرداری. از آنجا باید به بانک بروم، بعد به دارایی. خب معلوم است امثال من همین ریتم تردد در شهر را ادامه می‌دهند چه برسد به آنها که باید صبح تا عصر سر کار باشند.

دخترکی که این طرف‌تر نشسته، چادرش را جمع و جور می‌کند و می‌گوید: با همان خبر تعطیلی یک هفته‌ای، این همه بر حجم ترددها اضافه شده است؛ انگار مردم چشمشان ترسیده؛ تا خبر از محدودیت می‌آید آنها هم که خانه نشین بودند می ریزند به کوی و برزن تا خرید کنند و نکند که قحطی بیاید و مغازه‌ها را ببنندد و دستشان در پوست گردو بماند.

به ایستگاه مدنظر رسیده‌ام. پیاده می‌شوم و در انبوه مسافرانی که از مترو خارج می‌شوند قرار می‌گیرم. با توجه به اجباری بودن ماسک در مترو همه ماسک دارند از ماسک‌های یک لایه گرفته تا چند لایه و شیلد و انواع دستکش.

بیرون از مترو باد خنکی می‌وزد. روی زمین نمی از باران صبحگاهی نشسته است.

مغازه‌ها باز هستند. البته تک و توک بسته‌اند؛ نمی‌دانم‌‌ به خاطر مصوبات ستاد کرونا بوده یا اینکه هنوز به سر کار نیامده‌اند. اما‌‌ بازار دستفروشان داغ داغ است. از قوطی و ظرف‌های فریزری گرفته تا بلوز و شلوار و روسری؛ مشتریان‌شان هم زیادند. انگار که ارزان‌تر می‌فروشند که توانسته‌اند این همه مشتری جلب کنند.

همینطور که در خیابان راه‌‌ می روم‌‌ تیمی از افرادی را می‌بینم که دفتر و دستک دارند و اکثرا کت و شلوار پوشیده‌اند.

در کناری می‌ایستم و نگاهشان می‌کنم. دو سه نفر با مامور‌‌ پلیس وارد مغازه‌ای شده و بعد از توقفی بیرون می‌آیند.

صداهایشان تقریبا بلند شده؛ مردی که انگار صاحب ملک است خواهش می‌کند. التماس می‌کند که مغازه را نبندند اما یکی از آن آقاها بلند می‌گوید: از روز شنبه به شما ابلاغ کردیم در چند مرحله؛ اما بها ندادید حالا واحدتان پلمب می‌شود.

ماموران کرکره مغازه را پایین می‌کشند. برچسب پلمب را زده و صورتجلسه را تنظیم کرده و می روند و صاحب ملک می ماند و شاگردش و بسته نان و پنیری در دست.

***

بنرهای تخفیف آخر فصل جلوی پاساژها و مغازه‌ها به چشم می‌خورد؛ شاید همین تخفیف‌ها باعث شده که خیلی‌ها به خیابان‌ها آمده و به خرید مشغول شوند.

از‌‌ زنی که دست دو فرزندش را گرفته و جلوی یکی از مغازه‌ها ایستاده می‌پرسم: مگر خبر ندارید که وضعیت قرمز است؛ چرا برای خرید بیرون آمده‌اید؟

خودش را جمع و جور می‌کند و به اینور و آن ور نگاه کرده و با تعجب به من می‌گوید: این همه آدم توی خیابان هستند؛ آن وقت ‌‌دیواری کوتاه‌تر از من گیر نیاوردید؟

با لبخندی که از زیر ماسک مشخص نیست، می‌گویم: نمی‌خواستم ناراحت‌تان‌کنم. فقط می خواهم دلیل‌تان را بدانم که با این وضع، دست بچه ها را گرفته و به خیابان آمده اید؟

بابی‌حوصلگی می‌گوید: خب معلوم است آمده‌ایم خرید؛ با این افزایش قیمت‌ها که نمی‌توانیم چیزی بخریم؛ حالا که تخفیف گذاشته‌اند مگر بتوان چیزی پیدا کرد و برای بچه‌ها خرید.

زن که انگار چانه‌اش گرم شده باشد می‌گوید: من نمی‌دانم شما چقدر حقوق می‌گیرید؛ اما من و شوهرم با دو بچه و حقوق ماهی سه تومان باید کرایه دو برابری خانه را بپردازیم و هم شکمشان را سیر کنیم و هم در این اوضاع ناشاد با یک گوشی تلفن شکسته، بچه‌هایمان را «شاد» کنیم.

زن دل پری دارد. می‌گوید: به جای این سؤال‌‌ها در گزارش‌تان بنویسید خانواده کارگر بیچاره‌ها چطوری برای هر بچه‌شان یک موبایل‌‌ یا‌ تبلت‌‌ بخرند؛ از کجا بیاورند؟ هیچ کس به فکر ما نیست. راستش را بگویید چرا اینها را نمی‌نویسید، فقط تا می‌بینید آمده‌ایم چیزی بخریم به سراغمان می‌آیید.

از زن به خاطر سوء برداشتی که شده عذرخواهی می‌کنم. می‌گویم: موضوع گزارش ما کرونا و محدودیت‌های کرونایی است؛ می‌خواهیم بدانیم که‌‌ محدودیت‌ها چقدر‌‌ تاثیر بر رفت و آمدها گذاشته است.

زن که آرامتر شده، خودمانی‌تر می‌گوید: خانم؛ خیلی‌ها به نان شب‌شان محتاج هستند؛ اگر بمانند خانه و بیرون نیایند از کجا می‌خواهند بیاورند و شکم زن و بچه‌شان را سیر کنند.

شوهر خودم کارگر ساختمانی روزمرد است. اگر روزی کار پیدا نکند خرج ما را چه کسی می‌دهد؟

زن ادامه می دهد:همان شب‌‌عید‌‌ یادتان هست که همه جا را بستند؛ هیچ کسی نیامد بپرسد که از کجا می‌آورید می‌خورید. درست است که کرونا هست و مرگ و میر اما وقتی مجبور باشی باید در هر شرایطی کار کنی.

پسربچه دست مادرش را می‌کشد و بلند می‌گوید: مامان بس است؛ این را برایم بخر؛ قول داده بودی که برایم یک شلوار جدید بخری و مادر را به سمت مغازه می‌برد.

***

سر چهارراه که رسیدم بازار گرمی موتورسواران داغ داغ است. از رهگذران می‌پرسند کجا می‌روید؛ سریع و ارزان می‌رسانیم‌تان.

از یکی از آنها می‌پرسم درآمدتان چگونه است با این اوضاع کرونایی؛ نمی‌ترسید مسافرتان کرونایی باشد و مبتلا شوید؟

راکب موتورسوار می‌گوید: کرونا هر چه که داشت برای من بد نداشت.

تعجب می‌کنم و ‌‌می‌گویم یعنی چه؟دستش را به فرمان موتور ‌‌می‌گیرد تا سوار شود، می‌گوید: خیلی‌ها از سیستم حمل و نقل عمومی به خاطر شیوع کرونا می‌ترسند؛ بنابراین مسافران ما بیشتر شده است. چراکه ما در هوای آزاد کار می‌کنیم نه سقفی وجود دارد و نه دری، هوا کاملا در‌‌ جریان بوده و احتمال سرایت ویروس کمتر است.

از طرف دیگر همه می‌دانیم وقتی به خانه می‌رویم باید لباس‌هایمان را عوض کنیم بنابراین مشکلی‌‌ نیست؛ مشتریان هم همین ها را می دانند. خودشان مراقبت می کنند و برای همین هم مشتریان ما خیلی بیشتر شده است؛ خدا را شکر.

هنوز حرفمان تمام نشده آقایی از راه می‌رسد و می‌گوید مستقیم می‌روی. راننده موتورسیکلت، کلاه کاسکتش را روی سر می‌گذارد و می‌گوید: بپر بالا و با مسافر می‌گازد و می‌رود.

***

راننده تاکسی مثل خیلی از راننده‌های دیگر برای خودش کارشناسی شده است. می‌گوید: حدود 10 درصد اصناف را تعطیل کرده ‌اند؛ اصنافی که تاثیر زیادی در رفت و آمدها نداشته اند. مدارس و دانشگاه‌ها که عملا آموزش‌شان مجازی بوده؛ خب معلوم است فقط قشر اداری‌شان در منزل مانده اند.

راننده نفسی چاق کرده و می‌گوید:الان که خیابان را نگاه کنید همه مغازه‌ها باز است،‌ بانک‌ها، ادارات، خرازی‌ها، لباس‌فروش‌ها؛ عملا محدودیتی ایجاد نشده که بخواهد رفت و آمدها را کم کند.

مسافری که روی صندلی جلو نشسته می‌گوید: خیلی از این صنوفی که می‌گویند تعطیل است، باز هستند. در محله خودمان باشگاه‌ها باز هستند؛ اما نه به صورت علنی؛ هر کسی که می‌خواهد برود دم در تماس می‌گیرد و آنها از داخل در را باز می‌کنند یا همین کافی‌شاپ‌ها و قهوه‌خانه‌ها. برای مشتریان خودشان باز و فعالند و فقط کرکره را پایین ‌‌کشیده‌اند. اینکه نمی‌شود؛معلوم نیست خودشان را گول زدند یا ما را.

حرف مرد مسافر تمام نشده، زنی که کنار دستم نشسته می‌گوید: ای آقا!مگر می‌شود که کارشان را تعطیل کنند. اینها هم زن و بچه دارند.آقایان نفس‌شان از جای گرم بلند می‌شود؛ پسر خودم کافی شاپ دارد از شب عید تاکنون فقط ضرر و زیان داده است.

زن با ناراحتی ادامه می دهد:اجاره مغازه را بدون هیچ درآمدی هر ماه باید پرداخت کنند. مالیات هم که سرجای خودش است. یکی نیست بگوید اگر تعطیل می‌کنید بیایید پول اینها را هم بپردازید. یک کاسب بیچاره و بینوا از کجا بدون مشتری پول دربیاورد و خرج اجاره و مالیات را بپردازد. مگر اینها زن و بچه ندارند.

مرد مسافری که صندلی جلو نشسته می‌گوید: حرف شما درست است؛ اما‌‌ خب در همین کافی‌شاپ‌ها و قهوه‌خانه‌ها تجمع می‌کنند و باعث انتقال بیشتر‌‌ کرونا می‌شوند. اگر رعایت کنند که اتفاقی نمی‌افتد اما‌‌ قلیان هم می‌کشند. همان قلیان کشیدن باعث می‌شود که اگر یکی مبتلا باشد بقیه هم با همان قلیان مبتلا ‌شوند و این زنجیره ادامه پیدا کرده و هر فرد این بیماری را به خانواده اش هم منتقل کند.

***

برای آگاهی از چند و چون اجرای محدودیت‌های کرونایی بر اصناف شهر به سراغ ‌‌سرهنگ نادر مرادی رئیس پلیس نظارت بر اماکن عمومی پایتخت می‌رویم.

رئیس پلیس نظارت بر اماکن عمومی پایتخت به فارس می‌گوید: از‌‌ روزشنبه، استاندار تهران محدودیت‌های یک هفته‌ای را به دلیل شدت شیوع کرونا در تهران اعلام کرد. بر اساس این ابلاغیه محدودیت و تعطیلی مراکز ابلاغی به مدت یک هفته از تاریخ 12 تا 18 مهر از سوی ستاد ملی مدیریت بیماری کرونا، تمدید شد.

وی گفت: دانشگاه‌ها، ‌مدارس، حوزه‌های علمیه، آموزشگاه‌های فنی و حرفه‌ای، زبانسراها، مساجد، مصلاها، سینماها، تئاتر، موزه، تالارهای پذیرایی و آرایشگاه‌های زنانه از جمله اصنافی هستند که مجاز به فعالیت در این یک هفته نیستند.

رئیس پلیس نظارت بر اماکن عمومی پایتخت تصریح کرد: برگزاری هرگونه مراسم اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و همایش‌ها ممنوع بوده و باشگاه‌های ورزشی و ورزش‌های پربرخورد اعم از کشتی، کاراته و جودو اجازه فعالیت ندارند.

سرهنگ مرادی ادامه داد: فعالیت مراکز تفریحی آبی، استخرهای سرپوشیده و باشگاه‌های بدنسازی و همچنین کافه، قهوه‌خانه، چایخانه و باغ وحش شهربازی‌ها ممنوع است.

وی در خصوص پلمب واحدهای صنفی متخلف، گفت: طبق مصوبات ستاد ملی مبارزه با کرونا و ابلاغ‌ اتاق‌های اصناف و اتحادیه‌ها مشخص است که کدام دسته از اصناف اجازه فعالیت ندارند. اما متاسفانه برخی به مصوبات بی‌اعتنا بوده و کسب درآمد خود را‌‌ بر حفظ سلامت جامعه ترجیح می‌دهند.

سرهنگ مرادی با بیان اینکه ‌از صبح امروز 5 واحد صنفی متخلف در میدان منیریه شناسایی و پلمب شده‌اند؛ به گشت‌های نظارتی مشترک پلیس با تعزیرات و با حضور نماینده دادستانی، فرمانداری، اتاق اصناف و نماینده سازمان صنعت و معدن اشاره و تصریح کرد: گشت‌های نظارتی به طور فعال در سطح تهران در حال انجام است و با توجه به حضور نماینده دادستانی یا‌‌ هر واحد صنفی که متخلف باشد و دستورالعمل‌ها را رعایت نکرده باشد برخورد شده و در همان لحظه پلمب می‌شود.

وی در پاسخ به این سؤال که برخی مراکز آموزشی مثل زبانسراها باز هستند،‌گفت: این دسته از اماکن زیر نظر آموزش پرورش هستند و حراست این سازمان با آنها برخورد می‌کند. البته اگر به ما گزارش دهند پلیس وارد عمل خواهد شد.

سرهنگ مرادی با بیان این مطلب که از روز گذشته تا این لحظه بیش از 15 واحد صنفی متخلف پلمب شده‌اند از مردم درخواست کرد که هر گونه تخلف واحدهای صنفی را با تماس با شماره ۱۱۰ به‌‌ پلیس اعلام کنند؛ ماموران پلیس نظارت بر اماکن عمومی بلافاصله در محل حاضر شده و نسبت به برخورد با اصناف متخلف اقدام خواهند کرد.

انتهای پیام/

اخبار مرتبط

پر بازدید ها

پر بحث ترین ها

بیشترین اشتراک

بازار globe

اخبار کسب و کار globe لاستیک بارز ایران فان بیمه البرز هتل تارا

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهار × 3 =

دکمه بازگشت به بالا