میتیا فرزند اول خانواده کارامازوف و از مادری جدا است که شخصیتی عصبی، تند مزاج و درعینحال زودرنج و با معرفت دارد.
به گزارش مشرق، «برادران کارامازوف» آخرین شاهکار فئودور داستایوفسکی است که یک سال قبل از مرگ این نویسنده شهیر، کار نگارش آن به اتمام رسیده است. میتوان این کتاب را با قطعیت پرمحتواترین رمان داستایوفسکیِ بزرگ نامید.
محتوای پُر عُقولی که در فصلهایی از آن حس پیامبرانگی، پدرانگی و خواندن یک کتاب مقدس را به مخاطب انتقال میدهد؛ اما بااینحال، در عین محتوا و تأثیر مثبت و شگرفِ اخلاقی که در زندگی پیش روی مخاطبِ خود قرار میدهد، ازلحاظ انسجامِ نوشتاری و لحن، اندکی کند پیش میرود و برخلاف «جنایات و مکافات»، دیگر شاهکار داستایوفسکی، در عین طولانی بودن، کوتاه و موجز و گیرا نیست و خواندن آن حوصله، دقت و زمان میبرد. میتوان گفت که رمانی است که یک رمان خوان حرفهای باسابقه خواندن چندین رمان کوتاه و بلند، ظرفیت و درک خواندن آن را پیدا میکند و رمانی مفرح و قابللمس برای یک رمانخوان تازهکار نیست.
بهنوعی که حتی خود داستایوفسکیِ بزرگ از پس تلاش و عمری که بهپای نگارش این اثر گذاشت، آن را وصیتنامه هنری خود و مهمتر از آن ارث خود برای ملت روسیه میداند. فصلهایی از این کتاب قابلیت این را دارند که خود تبدیل به رمانی کوتاه، فاخر و مستقل شوند. بخشِ وصیتنامه و نصایح «پدر زوسیما» در صومعه به دوست داران و پیروانش و فصل حیرتانگیز «مفتش بزرگ»، از قبیل بخشهای مستقل کتاب «برادران کارامازوف» هستند که در عین مرتبط بودن به داستان اصلی رمان، قابلیت یک داستان مجزای گیرا و عبرتآموز را دارند؛ اما داستان کتاب سرگذشت خانوادهای پر از مشکلات و شرححال نحوه ارتباطی است که بین فئودور کارامازوف، پیرمرد فاسدالاخلاق و ثروتمند، با همسرهای خود، سه پسرش به نامهای میتیا، ایوان و آلیوشا و پسر نامشروعش به نام اسمردیاکوف است.
رمانی فلسفی و الهی که بهصورت ویژه و عمیقی در حوزه الهیات و وجود خدا، اختیار و اخلاقیات میپردازد. داستایوفسکی در این رمان شخصیت آلیوشا فرزند آخر کارامازوف را قهرمان عاقل و دوستداشتنی داستان خود معرفی میکند.
میتیا فرزند اول خانواده کارامازوف و از مادری جدا است که شخصیتی عصبی، تند مزاج و درعینحال زودرنج و با معرفت دارد. ایوان فرزند دوم خانواده و برادر تنی آلیوشا است که شخصیتی متفکر و عالِم و با افکاری خداناباورانه است و در پشت نقابی از سکوت و انکار زندگی میکند؛ و اما اسمردیاکوف فرزند نامشروع و مبتلابه صرع فئودور کارامازوف است که اینک در خانه او بهعنوان نوکر مشغول کار است و تا حدودی افکاری ملحدانه دارد و البته تحت تأثیر شخصیت ایوان است و میتوان گفت که داستایوفسکی، مرموزترین و هوشمندانهترین دیالوگها را برای او نوشته است.
تمامی برادران بهغیراز آلیوشا از پدر فاسد الاخلاق خود تنفر عمیقی دارند و او را مقصر قطعی زندگی دشوار و بهدوراز خانوادهای که در دوران کودکی و جوانی خود داشتهاند میدانند و درصدد انتقام از پدر هستند؛ اما جدا از تنفری که از پدر خود دارند، آلیوشا را به خاطر مورد اعتماد بودن و خوشقلبیاش دوست میدارند. داستایوفسکی در این آخرین رمان خود نشان میدهد که تا چه میزان هم نویسنده فوقالعادهای است و هم حرفهای جهانشمولی را بلد است.
همان مثَل معروفی که عمدتاً نویسندهها میگویند: «هم خوب حرف زدن را بلد است و هم حرفِ خوب زدن را»؛ و در تمامی زمینههای روانشناسی، الهیات، دینی، معرفتی و حتی پلیسی و جِنایی، بهشدت حاذق و کارشناس است. خواندن کتاب «برادران کارامازوف» مانند گذراندن چندین واحد انسانشناسی در دانشگاه است و در این کلاس آدمی به انسانیتاش نزدیک تر میشود. به قول دوستی، «نباید این کتاب را نخوانده، مُرد!»… حالا دیگر خود دانید!
*ستارهصبح
به گزارش گروه ورزشی خبرگزاری دانشجو، بنا به اعلام کادر پزشکی تیم ملی فوتبال، وضعیت…
به گزارش گروه ورزشی خبرگزاری دانشجو، سرخپوشان پایتخت برای آمادگی کامل در شروع مجدد مسابقات،…
به گزارش گروه ورزشی خبرگزاری دانشجو، در ادامه رقابتهای لیگ ملتهای اروپا و از مرحله…