چهارشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۹ – ۱۴:۰۵ تفکر سرمایهداری در نقطه مقابل آموزههای اسلام قرار دارد/ پاسخ به شبهات علوی بروجردی درباره اقتصاد اسلامی
یک اقتصاددان با تشریح تفاوتهای مبنای نظری اقتصاد سرمایهداری و اسلام تاکید کرد: اقتصاداسلامی به عنوان فلسفه اقتصاد اسلامی و فقهالاقتصاد داریم و وقتی میتوانیم این مکتب را با تبیین مبانی، ارکان، اهداف، سازوکار مشخص کنیم و ارائه کنیم، میشود بگوییم مکتب اقتصاد اسلامی داریم.
به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس، مدتی پیش سید محمد جواد علوی بروجردی از مدرسان حوزه علمیه قم با نفی وجود مکتبی به نام مکتب اقتصاد اسلامی، تاکید کرد اسلام مکتب اقتصادی طراحی نکرده است.
این نفی مکتب اقتصاد اسلامی در حالی انجام میشود که در تاریخ اندیشه اقتصاد اسلامی، بزرگانی مانند شیخ طوسی، ابنخلدون، شهید محمدباقر صدر، سید موسی صدر و بسیاری دیگر در پایهگذاری مکتب اقتصاد اسلامی تالیفات متعددی داشتهاند و به روشنی میتوان وجوه تمایز اندیشه اقتصاد اسلامی را با سایر مکاتب اقتصادی مشاهده کرد.
در این مدت برخی اقتصاددانان از جمله ایرج توتونچیان، عادل پیغامی و محمد نعمتی به این اظهارات پاسخ دادهاند. در همین زمینه با غلامرضا مصباحی مقدم، کارشناس اقتصاد اسلامی و استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه امام صادق علیه السلام و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام به گفتوگو پرداختیم که متن کامل آن را در ادامه میخوانید.
فارس: اخیرا درباره اقتصاد اسلامی و اینکه اساسا وجود دارد یا ندارد، بحث شده است. نکاتی که مطرح میکنند این است که پیغمبر اکرم در صدر اسلام همان بازاری که وجود داشت را پذیرفت و حالا تغییراتی مثل ممنوعیت ربا و احکام در برخی معاملات را برای بازار تعیین کردند و اسلام ساختاری را ایجاد نکرد. پس اقتصاد اسلامی به آن شکل نداریم و میگویند توصیههای اسلام در حوزه اقتصادی هم بیشتر مولوی و ارشادی است و اینگونه نیست که حکمی بر آن مترتب باشد و ساختار ایجاد کند. باتوجه به سابقه طولانی شما در حوزه اقتصاد اسلامی بفرمایید که ارزیابی شما از این نگاه چیست؟
مصباحی مقدم: پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله که رسالت خودشان را آغاز کردند طبعا با جامعهای مواجه بودند که در مورد معاملات و داد و ستدها یک سابقه طولانیای داشت و در میان بشر و عقلا معاملات جریان داشت. پیامبر بعضی از این معاملات را امضاء کردند و بعضی از این معاملات را ابطال کردند یعنی از دور خارج کردند مثل ملابسه و منابذه. یا مثلا قمار و ربا را حضرت تحریم کردند. بعضی از معاملات را هم اصلاح کردند. یعنی آنچه که عقلای عالم درباره معاملات رفتار داشتند، بنای اسلام بر اصلاح آنها بود و نه به کلی کنار نهادن و طراحی جدیدی ارائه کردند.
اینکه پیامبر این شیوه را رفتار کردند معنایش این است که ما اقتصاد اسلامی نداریم. به نظرم دلیل اخص از مدعاست. این اصطلاحی است که در میان علما کاملا شناخته شده است. بله، پیامبر همه اوضاع را به هم نریخت ولی اینکه نتیجه این بشود که اقتصاد اسلامی نداریم، درست نیست. برای مدعای نبود مکتب اقتصاد اسلامی، اقتضا میکند وارد یک تحلیل عمیقتر شویم. هم در آیات و روایات و هم در سیره پیامبر و هم ائمه هدی و ببینیم این مقتضای آیات و روایات این است که ما میتوانیم یک مکتب اقتصادی جداگانهای داشته باشیم یا خیر. نکته دیگر اینکه در غرب بعد از رنسانس یک تحول رخ داد و آن تحول کنار نهادن دین از مناسبات اجتماعی بود و کنار گذاشتن خداوند از جایگاه ربوبیت. انسان را جایگزین خدا کردند و اومانیسم در مقابل اندیشه و تفکر تئینیسم قرار گرفت است. این انسان است که خودش تصمیم میگیرد و خودش عمل میکند در همه ابعاد زندگی ازجمله بعد اقتصادی.
فارس: درواقع مبانی نظری و اندیشهای غرب بعد از رنسانس به کلی دگرگون شد.
مصباحی مقدم: بله. به کلی اوضاع را تغییر داده و رفتارها را در غرب عوض کرده است. این تحولات پایهای شد برای شکلگیری اقتصاد سرمایهداری. آنچه که قبل از اسلام بوده، سرمایهداری نبوده است. بنابراین نمیتوانیم بگوییم اسلام سرمایهداری را پذیرفته و اندکی آن را تغییر داده است. از لحاظ تاریخی از زمان انبیاء الهی، حتی در دوران حضرت ابراهیم که قانونگذاری پدید میآید تا حضرت موسی و حضرت عیسی، ما میبینیم آنچه که در میان مردم رواج داشته، بخش عمده آن آموزه انبیاء بوده است که به صورت سیره عقلا درآمده است و اسلام هم آنها را تایید میکند.
اسلام مواردی که انحراف از سیره انبیا بوده را تایید نکرده است. معنای این حرف این نیست که آنچه که از قرن 16 و 17 میلادی در اروپا ظهور کرده که به آن نوزایی و رنسانس گفته میشود همان چیزی است که قبل از اسلام و بعد از اسلام هم وجود داشته است. این رنسانس تحول اساسی در اخلاق و رفتار و تفکر و مناسبات اجتماعی بشر به وجود آورده است و با این تعریف نمیتوانیم بگوییم آن چیزی که در اندیشههای اقتصاد سرمایهداری بهوجود آمده را نمیتوانیم تغییر دهیم و اسلام چیزی در این زمینه ندارد.
* فارس: برای روشنتر شدن بحث، خوب است تفاوتهای مبانی اقتصاد سرمایهداری با مبانی اقتصاد اسلامی را توضیح دهید.
مصباحی مقدم: من نکاتی را به عنوان مبانی اندیشه سرمایهداری مطرح میکنم که برای مدافعان نظام سرمایهداری امری بدیهی و پذیرفته شده است. یکی فردگرایی است. اصالت فرد در مقابل تفکر سوسیالیسم که اصالت اجتماع است. دوم لذت گرایی یا اصالت لذت مطابق با نظریه جرمی بنتام. سوم منفعت طلبی فردی در مقابل منفعت خواهی برای جامعه. چهارم دنیا طلبی یا به عبارت دیگر بسنده کردن به دنیا در مقابل آخرت طلبی. یک دوگانهای ایجاد کردند بین دنیا طلبی و آخرت طلبی. معلوم است که تفکر سرمایهداری دنیاطلبی را انتخاب میکند و هیچ نگاهی به معاد ندارد. علمگرایی در مقابل فلسفهگرایی و دینگرایی. دوگانه علم و دین. عقلگرایی یا عقل خودبنیاد در مقابل اعتقاد به وحی و عقل خودبنیاد هیچ اعتنایی به وحی ندارد. یک فرمولی دارند برخی اقتصاددانان به نام فرمول خوشبختی. میگویند خوشبختی مساوی است با حداکثر کردن مصرف. در اخلاق سرمایهداری، ما شاهد آزمندی، حرص، بخل و طمع، رقابت در مصرف و کنار گذاشتن صفاتی مانند رحم، انصاف، سخاوتطلبی، انصاف، ایثار، احسان و تعاون هستیم.
سوال این است که این مبانی سرمایهداری از نظر انسان پذیرفته است؟ میتوانیم بگوییم در اسلام انسان در پی حداکثر کردن لذت و منفعت شخصی است؟ اسلام در مقابل فردگرایی، اصالت فرد و اصالت جامعه را توأمان مورد توجه قرار داده است.
یا علمگرایی که در مقابل دینگرایی است. ما علم را قبول داریم اما معتقدیم علم باید در بستر توحید شکل بگیرد و آنچه را که از علوم وجود دارد کشف حقایقی است که خداوند راز و رمز آن را در خلقت قرار داده و کار عالم و دانشمند کشف این حقایقهاست. نمیتواند خلاف توحید باشد. اگر قبول داریم که اینها پذیرفته نیست، نمیتوانیم بگوییم اقتصاد اسلامی نداریم. چون وقتی اساس مبنای اسلام را توحید و عدل میدانیم و در تفکر سرمایهداری عدالت وجود ندارد و آنها معتقدند عدالت با دو عنصر منفعت شخصی و رقابت در بازار باعث میتوانید عدالت را برقرار کنید، پس اندیشه اقتصادی اسلام متفاوت از سرمایهداری است.
فارس: مساله این است که در اندیشه اقتصاد سرمایهداری اساسا انسان اینگونه فرض میشود و میگویند با قواعد رقابت و بازار آزاد این منفعت جویی شدید را به منفعت فردی و اجتماعی تبدیل میکند. سرمایهداری مدعی است با این قواعد و ابزارها منفعتجویی شخصی انسانها را به منفعت شخصی و اجتماعی تبدیل میکنیم.
مصباحی مقدم: من نظریه سرمایهداری را توجیه هستم. اما سوال این است که در عالم واقعیت این نظریه تحقق پیدا میکند؟ اگر شما هموزنی را در رقابت میتوانید رعایت کنید. میتوانید بگویید مسابقه هموزنها دستیابی عدهای از هموزنها به هدف است و در نهایت تسهیم هدف بین اینها اتفاق میافتد. اما اگر این هموزنی را نتوانند رعایت کنند حاصل چنین مسابقهای پیداش تراستها و کارتلهاست. وقتی قدرت چانهزنی انحصارگر بالا رفت دیگر ملاحظه چیزی را نمیکند. اینجا اگر اخلاق نباشد انحصارگر میتازد و یکطرفه منافع خودش را تامین میکند.
تجربه قرن 18 و 19 اروپا این را نشان میدهد یا اینکه کاری کردند کارگران اروپا به امان آمدند و نهضتها و تشکلهای کارگری شکل گرفت برای اینکه حقوق خودشان را در برابر کارتلها و تراستها مطالبه کنند. پس میبینیم عدالت در سرمایهداری نیست و اساس اسلام عدالت است و جهان براساس عدالت بنیان شده است.
در اروپای قرن 18 و 19 شرایط بهگونهای بود که کارگران باید 14 ساعت در روز کار میکردند. زنان با دستمزدی معادل نیمی از مردان همین میزان ساعت کار میکردند. ضمن اینکه بچهها هم باید با یک چهارم حقوق کار میکردند. انسانها زیر چرخدنده ماشین از بین میرفتند. این اقتضای نظام سرمایهداری بود. اما اقتصاد اسلامی اموال را به خدا نسبت میدهد. خداوند در سوره قصص آیه 77 از قول مومنان به حضرت موسی خطاب به قارون میفرماید آنچه خدا به تو عطا کرده است با این ثروت طلب آخرت کن. خداوند به تو احسان کرده و تو مستحق چنین ثروتی نبودی. تو هم احسان کن. در پی طلب فساد در روی زمین نباش. یعنی ثروت ظرفیت فسادآفرینی روی زمین دارد و تو در طلب فساد نباش.
میبینید که 4 رهنمود است که همه آنها بر پایه این است که این نعمت خداست. مبنای تفکر قاورن چه بود؟ در آیه 78 سوره قصص پاسخ قارون به قوم موسی آمده است. قارون در پاسخ به آنها گفت من این ثروت را با علم خودم به دست آوردم. این تفکر در سرمایهداری هم حاکم است. پس تفکر سرمایهداری درباره ثروت در نقطه مقابل اسلام قرار دارد.
فارس: و حتی میتوانیم بگوییم که تفکر سرمایهداری در مقابل تفکر دینی قرار دارد…
مصباحی مقدم: بله. در اقتصاد اسلامی اساس جامعه بر مبنای عدالت است. العدلُ اساسُ الاسلام. در تفکر سرمایهداری چنین چیزی نیست. خداوند در سوره حدید میفرماید لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ. یعنی ما پیامبران را فرستادهایم تا مردم برای عدالت برخیزند. چنین چیزی در اندیشه سرمایهداری نیست. در اقتصاد اسلامی هدایت الهی در تولید توزیع و مصرف قرار دارد. یعنی تبعیت از فرامین خداوند. خداوند حکم کرده است که چه چیزی مصرف کنید و چه چیزی مصرف نکنید. چه چیزی تولید کنید. آیا تولید محدودیتی ندارد؟ خداوند میفرماید شما حق ندارید شراب تولید کنید. حق ندارید خوک پرورش دهید و وسائل قمار تولید کنید. حق ندارید آنچه را که موجب دشواری زندگی مردم است تولید کنید. در مقابل این تفکر، تفکر کسانی است که به انبیاء الهی میگفتند این نمازی که میخوانی وادارت میکند که از ما بخواهی ما خدایان خودمان را رها کنیم یا هر کاری که دلمان میخواهد درباره اموالمان انجام ندهیم. در تفکر سرمایهداری دقیقا این مساله وجود دارد که انسان با اموال خود هر کاری که میخواهد میتواند انجام دهد. اما این با آموزههای انبیاء مطابقت ندارد.
در اقتصاد اسلامی ثروت امانت الهی است. خداوند در قرآن میفرماید خدا شما را در این مال و ثروتها خلیفه خود قرار داده است. به اقتضاء خلافت عمل کنید. در تفکر سرمایهداری مال برای خود شخص است و امانت الهی نیست. در روایت (از امام صادق علیه السلام) داریم که الْمَالَ مَالُ اللَّهِ یَضَعُهُ عِنْدَ الرَّجُلِ وَدَائِعَ. مال برای خداست و خداوند امانت قرار داده است. وَ یَشْرَبُوا قَصْداً وَ یَلْبَسُوا قَصْداً- وَ یَنْکِحُوا قَصْداً وَ یَرْکَبُوا قَصْداً. با میانه روی بخورند و با میانه روی بپوشند و با میانه روی با آن زن بگیرند و با میانه روی سوارى کنند. اما باقیاش را انفاق کنند. کجا در تفکر سرمایهداری چنین نگاهی وجود دارد؟
* چون فلسفه اسلامی در قرآن نیست میتوانیم بگوییم فلسفه اسلامی نداریم؟
این نکات بهعلاوه بسیاری از نکات دیگر در آیات، روایت، سیره پیامبر و ائمه اطهار به ما الهام میکند اقتصاد اسلامی متفاوت است از اقتصاد سرمایهداری و این به ما حکم میکند که اقتصاد اسلامی به عنوان مکتب متفاوت است از اقتصاد سرمایهداری و اقتصاد سوسیالیستی است. پس اقتصاد اسلامی میشود خط سوم. این چیز عجیبی نیست. وقتی توانستیم این مکتب را با تبیین مبانی، ارکان، اهداف، سازوکار مشخص کنیم و ارائه کنیم، میشود بگوییم مکتب اقتصاد اسلامی داریم.
بله، اسلام در آیات و روایات به صورت یکپارچه به ما ارائه نکرده است اما این کار علمای اسلام است و شهید صدر این کار را انجام داده است. درست مثل این است که بگوییم اسلام فلسفه ندارد. فلسفه مال یونان است. این را بعضیها میگویند. و میگویند اسلام با فلسفه مخالف هم هست. بله اسلام با برخی آموزههای فلسفه یونان مخالف است ولی بالاخره در تاریخ اندیشههای اسلامی دانشمندان مسلمان فلسفیدهاند و فلسفه اسلامی را رقم زدهاند یا خیر؟ ابن سینا فیلسوف اسلامی بود یا نبود؟ فارابی بود یا خیر؟ علامه طباطبایی فیلسوف بود یا خیر؟ امروز آیت الله جوادی آملی و آیت الله مصباح فیلسوف هستند یا نیستند؟ اینها دارند فلسفه اسلامی را آموزش میدهند اما ما در هیچ سورهای از سورههای قرآن فلسفه اسلامی نداریم. مجموعه روایات به هم مرتبطی درباره فلسفه اسلامی نداریم. فلسفه اسلامی را علمای اسلامی تهیه کردهاند، اقتصاد اسلامی را هم علمای اسلامی تهیه کردهاند. و واقعا زحمت کشیدهاند.
فارس: در کنار این نکاتی که فرمودید، میدانیم که در دوران صدر اسلام، اسلام حاکمیت پیدا کرد و بسیاری از احکام فقهی اسلام در حوزه اقتصاد در آن دوران اجرایی شد.
مصباحی مقدم: بله. ما از نظر تاریخی یک تاریخ صدر اسلام داریم و تاریخ تحولات اقتصادی در صدر اسلام. بالاخره پیغمبر در طی 23 سال نوبت بنیان جدیدی را در مدینه گذاشتند. در این بنیان جدید دیگر ربا وجود ندارد. قرض و وقف وجود دارد. مردم حق مالکیت دارند و این حق مالکیت را اعمال میکنند. در این بنیان جدید خمس و زکات داریم. اینها مسائل اقتصاد اسلامی نیست؟ پس پیامبر یک نظامی را طراحی کرد که متفاوت بود از نظام دوران جاهلیت. بخش عظیمی از ثروت عرب در زمان جاهلیت حاصل ربا بود. پیامبر ربا را ممنوع کرد و احساس خطر کردند عدهای و به پیامبر گفتند اجازه دهید ما هم نماز بخوانیم و هم ربا بخوریم. حضرت فرموند خیر این دو با هم جمع نمیشود. و اولین ربایی که پیامبر کنار گذاشت ربای عموی خودش عباس ابن عبدالمطلب بود.
میبینید قاطع برخورد میکند و کنار میگذارد. این نشان میدهد ما در صدر اسلام یک نظام اقتصادی داشتهایم. پس میتوانیم بگوییم نظام اقتصادی صدر اسلام متفاوت بود از نظام اقتصادی دوران جاهلیت و متفاوت بود از نظام اقتصادی روم. متفاوت بود از نظام اقتصادی ایران در همان دوره. پس میتوانیم نظام اقتصاد اسلامی داشته باشیم. این نظام تعین و نتیجه خارجی مکتب اقتصادی است. مکتب اقتصادی جنبه تئوریک دارد و نظام اقتصادی جنبه خارجی و محقق شده دارد.
* تفاوت علم اقتصاد با مکتب اقتصادی
آنچه که بعضی از آقایان مطرح کردهاند که ما در اسلامی بحثی درباره تورم و رشد اقتصادی نداریم، اینها مسائل مربوط به علم اقتصاد است. ما در اقتصاد حداقل دو حوزه تفکر داریم. یکی normative economics که اقتصاد هنجاری و ارزشی است که همه مکتب اقتصادی همان است و یکی positive economics است که مفهوم آن علم اقتصاد است.
علم اقتصاد یک علم پیشنی نیست و اینطور که اندیشمندان اقتصادی نشستهاند یک تئوریهایی مثل عرضه و تقاضا و کشش تقاضا و تورم و اشتغال را طراحی کرده باشند. خیر. برخلاف علم فیزیک و شیمی که کشف واقعیتهای طبیعت است، علم اقتصاد کشف رفتار انسانهاست. اما رفتار خاص، مانند رفتار تولیدی، رفتار توزیعی و مبادلهای و رفتار مصرفی.
علم اقتصاد این سه رفتار را مورد مطالعه قرار میدهد. مردم در شهرها و روستاها کار خودشان را انجام میدهند و داد و ستد میکنند و عالم اقتصادی این رفتارها را مطالعه میکند و از اینجا روابط اقتصادی به دست میآید. تحلیل میکند آنچه را که در عینیت جامعه اتقاق افتاده و این مطالعات تبدیل میشود به نظریه تولیدکننده، نظریه مصرفکننده، نظریه توزیع. این نظریات علم اقتصاد را ساختهاند.
آیا رفتارهای انسانها در یک جامعه اسلامی 100 درصد با رفتارها در جامعه سرمایهداری مشابه است یا با هم تفاوت دارند؟ ما در ماجرای کرونا دیدیم در غرب مردم هجوم بردند به فروشگاهها و فروشگاهها را خالی کردند اما این اتفاق در جمهوری اسلامی ایران رخ نداد. مردم هجوم بردند به مساجد و کالاهای مورد نیاز برخی اقشار جامعه را به مساجد تحویل دادند. این نهضتی که رخ داد در میان ملت ما کجا در غرب دیده شد.
یکی از آمریکاییهایی که در زمان کرونا نتوانسته بود ایران را ترک کند، مصاحبه کرده بود و گفته بود من خیلی خوشحال شدم که نتوانستم بروم چون در اینجا چیزهایی را مشاهده میکنم که در غرب نمیتوانستم ببینم. پس ما دو جامعه داریم. این جامعه اسلامی رفتارهای انسانها در عرصه تولید، توزیع و مصرف بسیار متفاوت است با این رفتارها انسانها در غرب. وقتی اندیشمندان غربی با مطالعه رفتار اقتصادی مردم در غرب علم اقتصاد سرمایهداری را تئوریزه کردهاند عالمان اقتصادی میتواند وضعیت رفتارهای مردم در جامعه اسلامی علم اقتصاد اسلامی را شکل دهند.
البته جامعه ما از لحاظ اسلامی نیم بند است و تا رسیدن به وضعیت مطلوب فاصله زیادی داریم و با ابراز تاسف باید بگویم که کسانی که بر اقتصاد ما مدیریت میکردند اینها اقتصاد اسلامی را باور نداشتهاند که حالا ما بخواهیم این وضعیت را مورد مطالعه قرار دهیم. آن نمونههایی که از رفتار اقتصاد یک مسلمان میبینیم حاصل اعتقاد و ایمان مردم است و ما یک گام به پیش هستیم برای اقتصاد اجرای اقتصاد اسلامی. اما بانکداری ما و بازار ما خیلی با اقتصاد اسلامی فاصله دارد. رفتار انسان مسلمان را در بازار باید مورد مطالعه قرار دهیم و آنجا علم اقتصاد اسلامی شکل میگیرد. آنجا مشخص میشود که ما تورم داریم یا خیر و رشد اقتصادی ما چقدر خواهد بود. اینها آموزههای مستقیم دین نیست اینها حاصل کارکرد این آموزههای دینی در رفتار مردم و سبک زندگی مردم است.
*فارس: در واقع مکتب اقتصاد اسلامی وجود دارد اما هنوز به علم اقتصاد اسلامی نرسیدهایم.
مصباحی مقدم: بله. بنابراین آنهایی که اقتصاد اسلامی را انکار میکنند، اولا ناظر بر علم اقتصاد است. دوما خیلی مسائل مورد غفلت قرار گرفته است. یکی از اساتید دانشگاه تهران کتابی نوشته بود در حوزه اقتصاد خرد. مرحوم آیت الله دکتر احمد احمدی کتاب را چاپ کرد و برای من فرستاده بود. در مقدمه این کتاب نوشته بود بازار ایران مانند بازار کشورهای سرمایهداری عمل میکند. من یک یادداشتی برای ایشان فرستادم که جنابعالی این را براساس حدس و گمان میگویید یا مطالعه کردهاید. درست است که بازار ما تحت تاثیر بازارهای اقتصادهای غربی قرار گرفته و برای امروز و دیروز نیست. از وقتی سرمایهگذاری توانست بر جهان سلطه پیدا کند، بازار ما هم تحت تاثیر سرمایهداری قرار گرفت. اما اینکه به این نتیجه برسیم که بازار ما هم مطابق با آنها عمل میکند یا خیر نیازمند مطالعه میدانی است.
* هفت حوزه مطالعه اقتصاد اسلامی
اقتصاد اسلامی تحت عنوان فلسفه اقتصاد اسلامی داریم. اقتصاد اسلامی تحت عنوان فقه الاقتصاد هست. ولی فقه است و نه اقتصاد. درواقع بیان احکام رفتارهای اقتصادی مردم و حکومت و مردم است. این میشود فقه اقتصاد. حوزه سوم مکتب اقتصادی، حوزه چهارم نظام اقتصادی و حوزه پنجم علم اقتصاد است که در دانشگاه امام صادق علیه السلام، موسسه امام خمینی قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه و پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در تلاش هستند که این بخش کار نشده را کار کنند و آثار متعددی در این بخش تالیف شده است.
موضوع ششمی که میتواند در اقتصاد مورد بحث قرار گیرد تاریخ اندیشههای اقتصادی است. ما متفکرانمان از فارابی تا ابن سینا، ابن مسوی و شیخ طوسی و دیگران دارای اندیشههای اقتصادی بودهاند. یکی از درسهایی که در حوزه اقتصاد داریم، نظرات اندیشمندان اقتصادی است. پس یک حوزه مطالعاتی حوزهی اندیشمندان اقتصاد مسلمان است. ابن خلدون در مقدمه کتاب خود واقعا یک مقام یک نظریه پرداز اجتماعی و اقتصادی است. گفته میشود نظریه ارزش را ابن خلدون چند قرن قبل از آدام اسمیت مطرح کرده است. یک حوزه هفتمی هم وجود دارد و آن تاریخ تحولات اقتصادی جوامع اسلامی است.مثلا تاریخ اقتصادی عصر صفویه را بنویسم همانطور که تاریخ اقتصادی صدر اسلام را آقای سید کاظم صدر نوشته است. پس 7 حوزه مطالعاتی در حوزه اقتصاد اسلامی وجود دارد.
انتهای پیام/
بازار
اخبار کسب و کار
Error loading HTML
به گزارش گروه ورزشی خبرگزاری دانشجو، اتلتیکو مادرید تحت هدایت دیگو سیمئونه، درخشانترین عملکرد خود…