Categories: سیاسی

« حاج عبدالله والی» الگوی مدیران انقلابی و جهادی

چهارشنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ – ۲۳:۳۴ « حاج عبدالله والی» الگوی مدیران انقلابی و جهادی

حاج عبدالله می‌دانست اگر دنبال نیروی با اخلاص جهادی بگردد در جبهه‌های غرب و جنوب غرب کشور پیدا خواهد کرد زیرا همان نفَسی که او را شیدای خدمت به بشاگرد و مبارزه با فقر کرد، بقیه را هم شیفته نبرد با دشمن دیگری کرده بود.

به گزارش حوزه سیاسی خبرگزاری فارس، سید سجاد موسویان پژوهشگر هسته مدیریت جهادی مرکز رشد دانشگاه امام صادق (ع) طی یادداشتی به مناسبت سالگرد حاج عبدالله نوشت: کم کم تنور انتخابات داغ می‌شود و همه خود را آماده این اتفاق می‌کنند؛ برخی به عنوان مجری، برخی به عنوان حمایت‌کننده مالی که قرار است بعدها حمایت شوند، برخی به عنوان نامزد، برخی برای فتنه، برخی به عنوان ضربه گیر و برخی به عنوان انتخاب‌کننده.

این، سیزدهمین دوره از سری انتخاباتی است که هر 4 سال یک بار برگزار می‌شود و عده‌ای با احساس تکلیف خود را در معرض رأی عمومی قرار می‌دهند. این افراد سرنوشت 4 سال از زندگی حداقل 80 میلیون و در واقع سرنوشت بسیاری از مناسبات جهانی را به عهده می‌گیرند. اخبار انتخابات روز به روز داغ‌تر می‌شود؛ عده‌ای آمده‌اند، برخی در راه‌اند و بعضی هم به آرامی دارند می‌آیند.

همواره عده‌ای در دستگاه‌های مختلف مشغول خدمت هستند و با کسب تجربه و ترفیع رتبه مسئولیت‌های مهم‌تر و خطیرتری را به عهده می‌گیرند؛ آدم‌هایی از مکتب‌های فکری گوناگون و با فهرستی از توانمندی‌ها و تجربیات مختلف. فارغ از دعواهای جناحی بر سر قدرت، آنچه البته به نامزدهای خوش نیت انتخابات ریاست جمهوری این جسارت و باور را می‌دهد که وارد عرصه انتخاباتی شوند همین تجربیات مدیریتی است که به زعم خودشان پر ثمر بوده‌است. البته ناگفته نماند سوء مدیریت‌ها و پایین آمدن سطح انتظارات هم بی تأثیر نبوده‌است.

اما اگر دیده نظر به نیکی باز کنیم و کمی آنسوترها و به دور از هیاهوها از لا به لای تقویم، به اندکی قبل‌ترها مراجعه کنیم خواهیم دانست که مدیریت و قبول مسئولیت اجرایی کشوری با اینچنین وسعت و ارزش، و آن‌چنان تاریخ پر فراز و نشیب و افتخار، آن‌قدرها هم آسان و محل رقابت و دعوا نبوده‌است. اصلاً درستش را بگویم؛ خیلی باید مرد بود که شانه زیر چنین باری نهاد. شانه‌هایی به سان شانه‌های والی بشاگرد؛ حاج عبدالله را می‌گویم، حاج عبدالله والی.

اسمش را گذاشته‌ام رییس جمهور بشاگرد؛ اگر اسم او را رییس جمهور گذاشتیم دیگر اسم هر کسی را نمی‌توان رییس جمهور گذاشت. برخی خرده می‌گیرند که: «چرا این حرف را می‌زنی؟ بشاگرد مگر چقدر از ایران است؟ حاج عبدالله مگر توانست آن‌جا را گلستان کند که حالا چون اویی بخواهد ایران را گلستان کند؟»

آری، درست است حاج عبدالله رییس جمهور نبود، درست است بشاگرد همه ایران نیست، درست است مردمانش جمعیت کمی را تشکیل می‌دادند… اما حاج عبدالله همان نقطه را مرکز دنیا می‌دانست. بهتر که نگاه کنیم و شرایط زمانه و امکانات موجود را در تحلیل و نتیجه‌گیری‌مان دخیل کنیم، خواهیم دانست که حاج عبدالله والی الگوی مدیران انقلابی و جهادی است. باید دید اگر حاج عبدالله در شرایط امروز زمانه بود و اختیاراتی در حد رییس جمهور در دستش بود با کشور چه می‌کرد؟

جهاد توأم با هجرت حاج عبدالله والی کتابی است سراسر محنت و محرومیت و از خودگذشتگی که توان درک آن برای تشنگان قدرت توقع بی‌جایی است. در ادامه گوشه نظری به ویژگی های شخصیتی و مدیریتی حاج عبدالله والی می‌اندازیم تا برای دقایقی هرچند کوتاه حس شیرین «خدمت بدون تابلو» را از دریچه چند سطر ناقابل به نظاره بنشینیم؛ امید که همین دقایق از بطن این سطور خارج شوند و سالیانی را از دریچه دیدگانمان در پیش‌رویمان بسازند و شاهد باشیم که مردانی از جنس حاج عبدالله، کمر همت بر حل مشکلات مردم ببندند و والی ولی نعمتان انقلاب شوند.

1. امیدوار و دارای عملکرد جهادی و انقلابی

حاج عبدالله در سال 1361 در لبیک‌گویی به اشاره‌ی حضرت امام (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) که فرموده بودند: "به داد بشاگرد برسید!" به منطقه‌ی دورافتاده و مظلوم بشاگرد هجرت کرد؛ درست در بحبوحه جنگ. با میراث به جا مانده از دوران رژیم منحوس پهلوی، کشور از لحاظ زیرساختی بسیار عقب مانده بود و توان کشور کفاف جنگ و دفع دشمن را نمی‌داد. کشور در این سالیان در شرایطی درگیر طولانی‌ترین جنگ کلاسیک قرن بود که حکومت در بدو تأسیس بود و قوام نیافته بود. شرایط اقتصادی نیز به گونه‌ای بود که نوید دوام آوردن در مقابل این هجمه جهانی را نمی‌داد. از قیمت دلار گرفته تا مشکلات ناشی از اتکای بودجه به نفت و کمبود کالاهای اساسی همه دست به دست هم شرایط را بغرنج کرده بود.

در چنین شرایطی حاج عبدالله باید به جنگ دشمنی پر قدرت به نام فقر می‌رفت. جنگ با چنین دشمنی نیرو و امکانات می‌خواهد؛ اما کشور درگیر جنگ بود؛ جنگی در دل جنگ انتظار حاج عبدالله را می‌کشید. اما حاج عبدالله گوشش بدهکار ممانعت‌ها نبود و تنها آوایی که در گوشش می‌پیچید صدای روح بخش آن روح خدا بود که او را به بشاگرد روانه می‌کرد. با روحیه بسیار بالا و امیدوار به حل مشکلات منطقه وارد جبهه جنگ با فقر بشاگرد شد. اگر حاج عبدالله نبود شاید کس دیگری نمی‌توانست با آن امید و تلاش، یک نفره به دل بیابان بزند و مسیر جاده بشاگردی که جاده نداشت را با پای پیاده علامت‌گذاری کند و جاده افتتاح کند.

2. دارای مدیریت و کفایت

حاج عبدالله با ورود به منطقه بشاگرد توانست مجموعه‌ای از افراد و امکانات را در آن شرایط سخت بسیج کند و با هنر مدیریت و دوراندیشی خود اثرات باورنکردنی از خود به یادگار بگذارد. با توجه به گستردگی جغرافیایی بشاگرد و پراکندگی بیش از حد جمعیت در آن، حاج عبدالله تا جایی که امکان داشت روستاها را تجمیع می‌کرد تا رسیدگی به آن‌ها بهتر و با سرعت بیشتری صورت بگیرد. او ظرفیت خیرین سراسر کشور را پای کار آورد و با حمایت آنان توانست تجهیزات و زیرساخت‌های مورد نیاز برای ساخت بشاگرد را تأمین کند. او به خوبی حواسش بود که کرامت مردم باید حفظ شود و با مردم متناسب شأن انسانی آن‌ها برخورد شود؛ لذا به شدت از کمک مستقیم خیرین به مردم نهی می‌نمود. حاج عبدالله برای ساخت بشاگرد هرگز از ظرفیت بومی منطقه غافل نشد و از هر کسی که توانایی داشت برای این امر یاری می‌گرفت. حاج عبدالله از لحاظ مدیریتی و کادرسازی نیز فکر همه چیز را کرده بود و با انتخاب جانشین خلأ حضور خودش را هم پر کرده بود. او برای رسیدگی مستمر به نیازمندان، مقر کمیته امداد را ایجاد نمود؛ جایی در مرکز بشاگرد که دسترسی به آن برای همه آسان و دسترسی به همه جا برای حاج عبدالله سریع‌تر باشد. نام آن‌جا را خمینی‌شهر نهاد. حاج عبدالله هر خدمتی را که به مردم ارائه می‌کرد به نام امام خمینی(ره) می‌زد و همه خدمات را از برکت ایشان می‌دانست.

3. با ایمان

توفیق حاج عبدالله در عبور از سیم خاردار فقر، ریشه در رابطه این مرد جهادی با پروردگارش داشت؛ او ابتدا از سیم خاردار نفس عبور کرده بود که توانست با هجرت عظیم خود به نبرد فقر برود. حاج عبدالله نیروی فعالیت روزانه خود را از عبادات شبانگاهی خود داشت. او همواره با ذکر و توسل به ائمه اطهار (ع) کارها را پیش می‌برد. فضای خشک و شدت کار در منطقه، شرایط روحی و روانی بسیار دشواری را برای جهادگران ایجاد می‌کرد. تنها روحیه و انگیزه‌ای الهی می‌توانست او و همراهانش را در این شرایط نگه دارد. آن فشار و شدت کار را روحیه مادی‌گرا حتی برای یک روز نمی‌توانست تحمل کند. حال آنکه خدمت به بشاگرد نه تنها آورده مادی نداشت بلکه بارها بیماری خطرناک را برای حاج عبدالله و خانواده‌اش به همراه داشت.

4. عدالتخواه و ضد فساد

حاج عبدالله یک روحیه بسیار دقیق و اهل مراعاتی داشت. اگر کاری به کسی می‌سپرد انتظار داشت به نحو احسن تحویل دهد. اگر در قسمتی از کارها تعلل و کم‌کاری مشاهده می‌کرد سریعاً وارد می‌شد و تذکر جدی می‌داد. نسبت به رعایت بیت المال با هیچ کسی تعارف نداشت. حتی در اواخر عمر خود، با وجود اینکه به دلیل بیماری رژیم داشت، هزینه گوجه و خیار و سبزیجاتی که استفاده می‌کرد شخصاً پرداخت می‌نمود. روحیه ضد فساد او در مجموعه تحت مدیریتش نیز سرایت کرده بود و همه نسبت به پول بیت المال خود را مسئول می‌دانستند.

5. مردمی

حاج عبدالله محل رجوع مردم برای حل مشکلاتشان بود. حتی اگر مشکل قبیله‌ای به وجود می‌آمد این حاج عبدالله بود که قضیه را فیصله می‌داد. برای کسی مثل حاج عبدالله کاملاً طبیعی بود که همانند سایر مردم در کپر و بدون هیچگونه امکانات مازاد نسبت به مردم زندگی کند. او خود را خادم مردم نامیده بود و دائماً در رفت و آمد میان آنان بود تا بتواند باری از دوش آنان بردارد. اگر هنگام کار کردن و بار خالی کردن می‌رسید اولین نفری بود که شانه زیر بار می‌نهاد و خود را بالاتر از مردم نمی‌دانست و بر کسی منتی نداشت.

6. معتقد به جوانان و توانمندی‌های داخل

حاج عبدالله می‌دانست اگر دنبال نیروی با اخلاص جهادی بگردد در جبهه‌های غرب و جنوب غرب کشور پیدا خواهد کرد. چرا که همان نفَسی که او را شیدای خدمت به بشاگرد و مبارزه با فقر نمود، بقیه را هم شیفته نبرد با دشمن دیگری کرده بود. او خوب می‌دانست اگر به دنبال بودجه می‌گردد باید راهی به قلب مردم و خیرین برای جلب کمک‌های مردمی پیدا کند. او می‌دانست نمی‌توان از بالا امکانات را سرازیر کرد، بلکه باید از پایین جوانه امید و همت را در دل مردم کاشت تا خود، امور را در دست بگیرند و پایه پیشرفت خودشان شوند.

حاج عبدالله والی پیشرفت بشاگرد را تنها به وسیله مردم بشاگرد تصور می‌کرد. در این راستا به تربیت نیروهای بومی پرداخت؛ پس باید حاج عبدالله بسیار مُصِر بود که مراکز آموزشی بشاگرد از مدرسه تا حوزه علمیه برادران و خواهران هر چه زودتر راه‌اندازی شود؛ او معتقد بود بشاگرد را بشاگردی باید بسازد. بعد از گذشت چند سال خروجی‎های مراکز آموزشی بشاگرد کم‌کم وارد عرصه مدیریتی شدند و مناصب بشاگرد را به دست گرفتند. حاج عبدالله و برادرانش –که جانشینان او در بشاگرد بودند- از به میدان آوردن جوانان بیمی نداشتند و آنان را سرمایه بشاگرد می‌دانستند.

هشتم اردیبهشت سال 1384، روز تلخ و ناگواری برای جهادی‌ها و مردم بشاگرد شد؛ حاج عبدالله در پی روح خدا به سوی خدا پر کشید. جهادی‌ها و بشاگردی‌ها احساس می‌کردند پدرشان را از دست داده‌اند. داغی که بر دل‌ها شعله می‌کشید فقدان شخصیتی بزرگوار بود که همه عمر و سرمایه جوانی و آسایش خود و خانواده‌اش را در پای خدمت گذاشته بود. او والی بشاگرد بود؛ حال کدامیک از نامزدهای کسب جایگاه ریاست جمهوری قرار است والی ولایت ایران شود؟

انتهای پیام/

اخبار مرتبط

پر بازدید ها

پر بحث ترین ها

بیشترین اشتراک

بازار

اخبار کسب و کار

موتور جستجوی avalkhabar

Share
Published by
موتور جستجوی avalkhabar