روانشناسی سقوط بازار سهام: چرا سرمایهگذاران هنوز در انکار هستند
به گزارش شبکه اطلاعرسانی طلا و ارز و به نقل از فوربز، اینطور میگویند که حق همیشه با بازار درست است، اما گاهی اوقات زمان میبرد تا به نتیجه برسد. در دورانهای بحرانی (و الان یکی از آن دورههاست) مردم ممکن است زمان زیادی ببرند تا خود را با شرایط جدید تطبیق دهند. از آنجا که بازار از مردم تشکیل شده است، زمان میبرد تا کاملاً آنچه که رخ داده و در حال رخ دادن است، در قیمتها منعکس شود.
مدلی برای این موضوع، چرخه غم و اندوه الیزابت کوبلر-راس است: انکار، عصبانیت، چانهزنی، افسردگی و پذیرش. نگاهی سریع به توییتر نشاندهنده انکار و عصبانیت در اوج است و بهطور فزایندهای چانهزنی با «اگر، اگر، اگر» در حال گسترش است. بسیاری از افراد نه تنها واقعیت، بلکه نتایج اتفاقات جاری را که هم آشکار و هم صریح است، به درستی درک نکردهاند. ویران کردن پایههای سرمایهگذاری هیچچیز را بر نمیگرداند، اما هنوز به نظر میرسد که سطحی از انکار درباره پیامدها وجود دارد که هنوز در قیمتهای سهام و شاخصها منعکس نشده است.
سؤال ساده این است: آیا دولت در پی سیاستهای انقلابی خود جدی است و به آنها عمل خواهد کرد؟ بیایید این سوال را بررسی کنیم. اگر بازار آمریکا آسیب ببیند و به سطحی از ثبات برسد (یا دقیقتر بگوییم، کمبود آن) این تصویر نشاندهنده آن است:
سطح شاخص FTSE 100 بریتانیا در مقایسه با حال حاضر
درست حدس زدید، بازار بورس بریتانیا حالا به سطحی بازگشته که پیش از سقوط ناشی از کووید بود؛ و این میتواند نمادی از بازاری باشد که بعد از یک ضربه بزرگ هنوز در حال ترمیم است. در مقابل، بازار سهام آمریکا تا پیش از این بحران، به رقم خیرهکنندهای بالای ۵۰ تریلیون دلار رسیده بود. حالا، چیزی حدود ۲۵ درصد از آن عملاً دود شده! حتی در همین مرحله هم، این یک فاجعه اقتصادی محسوب میشود. آیا اتفاقات بیشتری در راه است؟ تصور پیامدهای بیشتر هم دشوار است.
شاید روزنهای از امید وجود داشته باشد؛ هرچند بسیار کمرنگ. به نظر میرسد دوجکوین (DOGE) در حال از دست دادن حمایت ایلان ماسک باشد، چراکه او احتمالاً در حال خروج از ماجراست. اما حالا «کراکن» دیگر رها شده و برای ایجاد آشوب در دل یک تریلیون دلار هزینههای تحریکی، نیازی به ماسک ندارد. در اینجا کاری با خوب یا بد بودن این خرجها نداریم؛ فقط تأثیر کاهش یک تریلیون دلار از حجم هزینهها را محاسبه میکنیم. بهتنهایی شاید این اقدام مثبت باشد، اما در کنار مجموعهای از شوکهای بزرگ اقتصادی، بیش از حد سنگین خواهد بود.
در همین حال، «سوار دوم» در پاناما دست به کار شده و بیثباتی بیشتری را رقم میزند. پس پرسش اصلی این است: چه چیزی میتواند ورق را برگرداند؟ هیچچیز. حالا فقط باید حدس زد که کف بازار کجاست و این روند نزولی چقدر طول میکشد. حدس تحلیلگران؟ دو سال افت با بیش از ۵۰ درصد کاهش؛ ولی همانطور که گفته شد، این فقط یک حدس است. این سرنوشت از پیش تعیینشده نیست، اما سیاست تعرفهای جدید که بهتازگی اعلام شد، با تعرفههای بالای ۱۰۰ درصدی علیه چین، قطعاً نسخهای برای بهبود اقتصادی نیست.
این مسیر فعلی که آمریکا و اقتصاد جهانی در پیش گرفتهاند، میتواند به یک گسست عظیم جهانی منتهی شود؛ با هزینههایی عظیم و غیرقابلتصور. سرمایه لازم برای این پروژهی بازسازی صنعتی و انتقال تولید به داخل آمریکا، از بازارهای سقوطکرده سهام و اوراق تأمین نخواهد شد، چون اساساً پولی برای این کار باقی نمیماند. پس چه خواهد شد؟ بازار به ما میگوید که آینده روشن است یا تاریک، اما قیمت طلا نشان میدهد که آیا اخبار پیش رو حتی بدتر از این شوکهای اقتصادی متعدد خواهد بود یا نه. چند هفته آینده، احتمالاً جهتدهندهی دههی پیشرو خواهد بود.