اجتماعی

روایت کارآفرین موفق جامعه «هموفیلی» از بیمارانی که ترسی از شکست ندارند

شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۰ – ۱۱:۲۵ روایت کارآفرین موفق جامعه «هموفیلی» از بیمارانی که ترسی از شکست ندارند

تحریم‌ها بهانه است. وقتی تحریم نبودیم هم،مسئولان ما هیچ برنامه‌ریزی برای حرکت به سمت تولید داخلی داروهای هموفیلی نکردند. اگر هم در سال‌های اخیر اتفاقات خوبی در زمینه تولید فاکتور 7 و 8 افتاده،حرکت‌های موردی توسط بخش خصوصی بوده. اما درباره باقی داروها همچنان نیازمند واردات هستیم. در چنین وضعیتی،وقتی با تحریم مواجه می‌شویم،شرایط بیماران بحرانی می‌شود. از این بدتر،خودتحریمی‌هاست. هیچ دغدغه‌ای برای استفاده از تکنولوژی‌های روز که در ارتقای کیفیت زندگی بیماران مؤثر بوده،در کشور ما وجود ندارد.

روایت کارآفرین موفق جامعه «هموفیلی» از بیمارانی که ترسی از شکست ندارند

گروه جامعه خبرگزاری فارس- مریم شریفی؛ «برای شما(افراد عادی)، دیدن این صحنه که 2نفر در کوچه دارند فوتبال بازی می‌کنند، یک موضوع ساده و معمولی است. شما هم اگر دلتان بخواهد، می‌روید و به آنها ملحق می‌شوید. برای یک پسربچه هموفیلی اما این تصویر، تداعی‌کننده یک پیام هشدار همیشگی است؛ «یادت باشد تو نمی‌توانی فوتبال بازی کنی!» فقط هم این نیست. جملات پشت سر هم در ذهنش قطار می‌شود؛ «نباید سراغ دوچرخه‌سواری بروی»، «یک وقت تاب سوار نشوی ها» و… اوایل، ماجرا به شکل هشدارهای پدر و مادر است. اما این بچه وقتی یک سیزده‌بدر سوار تاب می‌شود و از بدِ حادثه زمین می‌خورد و بینی‌اش دچار خونریزی می‌شود و هیچ‌جوری بند نمی‌آید و سیزده‌بدر به همه کوفت می‌شود، یادش می‌ماند در سیزده‌بدرهای بعدی سمت تاب نرود…

در دوران کودکی ما که خبری از فاکتورهای انعقادی و تزریق در خانه نبود. خونریزی که شروع می‌شد، باید بغلم می‌کردند و در اولین فرصت مرا می‌رساندند بیمارستان امام خمینی. آنجا بعد از کلی صف ایستادن، وقتی پلاسما می‌گرفتیم، تازه اول ماجرا بود. باید صبر می‌کردیم تا آن پلاسما آب و آماده تزریق شود. از آن موقع تا 2 ساعت، قطره قطره آن مایع زرد رنگ را می‌شمردم تا وارد بدنم شود و کار انعقاد خون را انجام دهد و خونریزی بند بیاید…»

سرم را بالا نمی‌آورم. منتظرم ادامه روایت این داستان غم‌انگیز را بشنوم و ثبت کنم. لحن راوی اما تغییر می‌کند: «این سختی‌ها، شکست‌ها و ناکامی‌ها، گرچه تلخ است اما انسان را صبور می‌کند. درواقع، فرد مبتلا به هموفیلی که از کودکی یاد می‌گیرد برای زنده‌ماندن و بقا باید تلاش کند و بجنگد، انگار در مقابل سختی‌ها یک‌جورهایی واکسینه می‌شود. اینطور است که در جریان زندگی، مشکلات او را از پا درنمی‌آورد.»

28 فروردین، روز جهانی هموفیلی، بهانه خوبی بود برای خبر گرفتن از شرایط بیماران هموفیلی در گفت‌وگو با یکی از چهره‌های موفق جامعه هموفیلی کشور. «امین افشار»، 35 ساله، کارشناس مهندسی مکانیک، کارشناس ارشد مدیریت اجرایی و کارآفرین موفق، دعوت مصاحبه ما را پذیرفت و بیش از آن‌که از خودش بگوید، از این فرصت برای بیان مشکلات و نیازهای بیماران هموفیلی استفاده کرد.

این زنجیره فقط یک حلقه کم دارد

مانده‌ام میان دوگانه «درد و محرومیت» و «صبر و استقامت» با کلی سئوال و ابهام. می‌گویم: هیچ‌چیز مثل توضیحات شما که درست 35 سال است با بیماری هموفیلی زندگی می‌کنید، نمی‌تواند تصویر روشنی از این بیماری برای ما و مخاطبان این گفت‌وگو ترسیم کند. برایمان بگویید بیماران هموفیلی با چه شرایطی دست‌وپنجه نرم می‌کنند؟ پاسخ مهندس جوان قابل تأمل است: «قبل از هر نکته‌ای، می‌خواهم بگویم به نظر من، هموفیلی اصلاً بیماری نیست بلکه یک ویژگی است. هر انسانی یک ویژگی ذاتی دارد، ویژگی افراد هموفیل هم این است که ژنتیک آنها دارای یک نقصان است. وگرنه افراد جامعه هموفیلی به‌لحاظ شرایط جسمی و هوشی تفاوتی با افراد دیگر ندارند.» مکث می‌کند اما لبخند از روی صورتش پاک نمی‌شود. انگار با خودش شرط کرده در قدم اول گفت‌وگو، سنگ‌هایش را با ما و مخاطبان حرف‌هایش وا بکند. اینطور است که وقتی خیالش از انتقال مهم‌ترین پیام راحت می‌شود، دوباره با همان صدای پرانرژی می‌گوید: «حالا برایتان می‌گویم که در بدو تولد، چه اتفاقی برای افراد مبتلا به هموفیلی می‌افتد. ببینید، وقتی در جایی از بدن یک رگ دچار بریدگی می‌شود یا مفصلی آسیب می‌بیند یا عضله‌ای دچار فشار و تورم می‌شود، در عموم انسان‌ها فاکتورهای انعقادی وارد عمل می‌شوند، زنجیره انعقاد را تشکیل می‌دهند و خونریزی متوقف می‌شود یا به‌اصطلاح بند می‌آید. اما در افراد هموفیلی این زنجیره انعقاد، نقص دارد.

یک زنجیر را فرض کنید. مجموعه‌ای از حلقه‌ها باید بیایند در کنار هم قرار بگیرند تا این زنجیره شکل بگیرد. حالا اگر یکی از این حلقه‌ها نباشد، عملکرد آن زنجیره دچار مشکل می‌شود. تمام ماجرای هموفیلی، همین است. خب، همه انسان‌ها در زمینه‌های مختلف نقصان‌هایی دارند. اما وجود یک نقص، باعث مختل شدن روند زندگی آنها نمی‌شود. خوب است بدانید با پیشرفت علم و دستیابی به شیوه‌های جدید درمان، امروز یک زندگی عادی و باکیفیت برای بیماران هموفیلی قابل دسترس است. در کشورهای پیشرفته، فرد مبتلا به هموفیلی، مثل فردی است که دچار افسردگی یا مبتلا به فشار خون است و باید به‌طور مستمر دارو مصرف کند و مراقبت‌هایی انجام هد.»

مهندس «امین افشار»، کارآفرین موفق جامعه هموفیلی

در دنیا دیگر خبری از این عکس‌های ناراحت‌کننده نیست

«حتماً پیش خودتان می‌گویید پس ماجرای عکس‌های ناخوشایندی که از بیماران هموفیلی ایران در اینترنت دیده می‌شود، چیست؟ زانوی ورم کرده و… بله، مواردی داریم که افراد مبتلا به هموفیلی دچار معلولیت شده‌اند.» درست به هدف زده. به تأیید سر تکان می‌دهم و او در ادامه می‌گوید: «درست است در ظاهر، هموفیلی عامل این مشکل بوده اما واقعیت این است که اگر در کشور ما هم دارو و درمان برای بیماران هموفیلی در دسترس بود، هیچ‌وقت عضلات آنها دچار آسیب نمی‌شد، مفاصلشان از بین نمی‌رفت و بدنشان به‌اصطلاح دِفرمه نمی‌شد. در دنیا به‌دلیل فراهم بودن دارو برای بیماران، واقعاً دیگر چنین اتفاقات تلخی دیده نمی‌شود. اما دسترسی به دارو و درمان همچنان برای بیماران هموفیلی در ایران، سخت است. و در مقاطع مختلف، مشکلاتی مثل تحریم هم، به این مسئله شدت می‌دهند. البته فراموش نکنیم که مسئولان ما هم متاسفانه هیچ استراتژی درستی در این حوزه نداشته‌اند.»

اگر برنامه داشتیم، تحریم‌ها بی‌اثر می‌شد

برای روشن‌تر شدن بحث، دنبال مصادیق هستم. می‌پرسم و امین افشار که مثل همه بیماران مبتلا به هموفیلی، سال‌هاست متحمل نتایج منفی این بی‌برنامگی‌ها در حوزه تأمین دارو بوده، می‌گوید: «می‌دانید منظورم از استراتژی چیست؟ اینکه مسئولان این حوزه بنشینند برنامه‌ریزی کنند که اگر امروز سطح دسترسی بیماران هموفیلی به فاکتورهای انعقادی مثلاً 1.3 است، ما تلاش می‌کنیم طی 5 سال این عدد را به 2.3 برسانیم. این می‌شود استراتژی و نقشه راه. اما چنین چیزی وجود نداشته و هنوز هم وجود ندارد. می‌دانید درد بزرگ چیست؟ اینکه آن کسی که کار را به دست دارد، هیچ‌وقت درک نکرده بیمار هموفیلی که سهمیه ماهانه‌اش 20 عدد فاکتور انعقادی 500 یونیتی است، اگر سهمیه‌اش بشود 40 عدد فاکتور، چقدر زندگی‌اش تغییر می‌کند و چطور به‌لحاظ جسمی، روحی و روانی، تحصیلی، خانوادگی و اجتماعی، کیفیت زندگی‌اش ارتقا پیدا می‌کند. وقتی چنین درکی ندارد، دغدغه‌ای هم برای اصلاح وضعیت موجود نمی‌کند.»

کارخانه تولید فاکتور8 در شهر مشهد

آقای مهندس نفسی تازه می‌کند و اینطور ادامه می‌دهد: «ببینید از این زاویه، من معتقدم تحریم‌ها بهانه است. وقتی تحریم نبودیم هم، مدیران ما هیچ برنامه‌ریزی و تلاشی برای حرکت به سمت تولید داخلی داروهای هموفیلی نکردند. اگر هم در سال‌های اخیر اتفاقات خوبی در این زمینه افتاده، حرکت‌های موردی توسط بخش خصوصی بوده. مثلاً یک شرکت خصوصی دانش‌بنیان شروع به تولید فاکتور 7 کرد و در ادامه، یک شرکت دیگر هم خط تولید فاکتور 8 را در کشور راه‌اندازی کرد. یعنی حتی همین معدود حرکت‌های موجود هم توسط بخش خصوصی و توسط افرادی انجام گرفته که در این زمینه دغدغه داشته‌اند و با دانشی که در اختیارشان بوده، با سرمایه خود شروع به کار کرده‌اند. اما در حوزه پلاسمایی و فاکتور 9 همچنان معطل هستیم و هیچ برنامه‌ای نداریم. در چنین وضعیتی، وقتی با یک دوره تحریمی مواجه می‌شویم و واردات فاکتورهای انعقادی سخت می‌شود، همه‌چیز به هم می‌ریزد و وضعیت بیماران، بحرانی می‌شود.»

نمونه ای از فاکتور انعقادی که در اختیار بیماران هموفیلی قرار می گیرد

وقتی خودتحریمی، از تحریم سبقت می‌گیرد!

«حالا تحریم‌های خارجی به جای خود، ما گرفتار تحریم‌های داخلی هم هستیم! مثلاً بیمه‌ها را در نظر بگیرید. به من به‌عنوان یک بیمار هموفیلی، ماهانه 20 عدد فاکتور هموفیلی برای تزریق داده می‌شود. وقتی فاکتورها تمام می‌شود، باید پوکه‌های آنها را ببرم و تحویلشان دهم تا تأیید کنند و فاکتورهای ماه بعد را به من بدهند. اتفاقاً کار خیلی خوبی است اما با توجه به مراکز محدود و متقاضیان زیاد، یک روزِ من برای این مراجعه حضوری گرفته می‌شود. حالا این شرایط ماست که ساکن پایتخت هستیم. تصور کنید بیماران ساکن شهرستان‌ها و روستاهای دورافتاده برای طی این مراحل در مرکز استان با چه مشکلاتی مواجه‌اند. درحالی‌که با یک اپلیکیشن ساده، تمام این مشکلات قابل رفع است. اپلیکیشنی برای بیماران هموفیلی طراحی شده که در تمام دنیا مورد استفاده قرار می‌گیرد.

تصویری از اپلیکیشن طراحی شده برای ثبت اطلاعات تزریق بیماران هموفیلی

ببینید، شما به‌عنوان بیمار هموفیلی هر بار که دچار خونریزی می‌شوید، کافی است این نرم‌افزار را باز کنید. ابتدا عکس یک انسان قابل مشاهده است. اگر به‌طور مثال زانوی چپ شما خونریزی کرده، روی زانوی چپ آن فرد علامت می‌زنید. در مرحله بعد می‌پرسد: «تزریق می‌کنید؟» شما تأیید می‌کنید. در ادامه سئوال می‌کند: «چه چیزهایی تزریق می‌کنید؟» مثلاً 5 فاکتور را علامت می‌زنید. در مرحله بعد، می‌گوید: «شماره سریال فاکتورهای تزریق‌شده را وارد کنید.» شما هم شماره سریال‌ها را اسکن می‌کنید و تمام! یعنی همه مراحل تزریق فاکتورها تا ثبت سریال‌شان، ظرف چند دقیقه انجام می‌شود.»

امین افشار سری به افسوس تکان می‌دهد و می‌گوید: «اینکه می‌گویم خودتحریمی، یکی از مصادیقش همین است. در دنیا کار به این شکل، ساده‌سازی شده اما ما هنوز باید به مرکز بیمه مراجعه کنیم و بعد از انتظار طولانی در صف، پوکه‌ها را تحویل دهیم و یکی‌یکی شماره سریال فاکتورها را برای متصدی باجه بخوانیم تا آنها را در سیستم وارد کند!»

تصویر نمایانگر فراوانی عوارض مفصلی هوفیلی

یادمان باشد دانش، ابزار زندگی بهتر است

«توجه کنید در حوزه استفاده از چنین اپلیکیشنی، یک دیتا بِیس (بانک اطلاعاتی) هم وجود دارد که تمام اطلاعات ثبت‌شده توسط بیماران در آن جمع‌آوری و نگهداری می‌شود. مثلاً مشخص است من در ماه چند بار و در کدام قسمت‌های بدنم خونریزی داشته‌ام، چند بار تزریق کرده‌ام، چه فاکتورهایی تزریق کرده‌ام، تاریخ تولید و تاریخ مصرف فاکتورها چه زمانی بوده و… شاید بپرسید این دیتا بیس چه کارکردی دارد؟ داده‌های ثبت‌شده توسط بیماران، در این دیتا بیس مورد تحلیل قرار می‌گیرد و تبدیل به اطلاعات می‌شود و اطلاعات، پایه دانش است. مثلاً با تحلیل اطلاعات استخراج‌شده از همین داده‌ها، متوجه می‌شوند بیماران هموفیلی محدوده سنی 20 تا 30 سال، احتمال اینکه پاهایشان دچار آسیب شود، بیشتر است. پس باید از پاهایشان مراقبت بیشتری کنند. این یعنی دانش.

اما در کشور ما، تمام این دیتاها دارد سوخت می‌شود چون هیچ‌کجا ثبت نمی‌شود. درحالی‌که ما هم می‌توانیم ترتیبی بدهیم که این داده‌ها در جایی ثبت شود و مورد تحلیل قرار بگیرد. بعد، نتایج آن در اختیار بیمه‌ها قرار بگیرد تا به‌عنوان نهاد نظارتی، به سمتی حرکت کنند که کیفیت زندگی بیماران را بالاتر ببرند.»

امین افشار در همایش بیماران هموفیلی

از پیشگیری تا درمان، تفاوت از زمین تا آسمان است

یک سئوال ذهنم را مشغول کرده؛ چند سالی است به همت متخصصان داخلی، 2 قلم از داروهای مهم بیماران هموفیلی (فاکتور 7 و فاکتور 8) در داخل کشور تولید می‌شود. با وجود تولیدات باکیفیت این کارخانه‌ها که تحسین کارشناسان بین‌المللی را هم برانگیخته، چرا هموطنان مبتلا به هموفیلی همچنان برای دسترسی به این داروها دچار مشکل هستند؟ می‌پرسم و انگار داغ دل امین افشار تازه شده‌باشد، با لبخند معناداری می‌گوید: «بگذارید پاسخ سئوالتان را جور دیگری بدهم. ببینید در دنیا 2 نوع مواجهه با بیماری هموفیلی وجود دارد؛ 1) درمان؛ من دارم در خیابان راه می‌روم یا در جایی فعالیتی انجام می‌دهم، دچار خونریزی می‌شوم. مجبورم به‌سرعت به خانه بروم و 5 فاکتور تزریق کنم تا خونریزی متوقف شود. 2) پیشگیری؛ من هر روز صبح قبل از اینکه از خانه بیرون بروم، 5 فاکتور تزریق می‌کنم و با این کار، سطح فاکتور بدنم را به حد بالایی می‌رسانم و به‌این‌ترتیب، در قامت یک انسان با شرایط عای بیرون می‌روم و به‌راحتی به فعالیت‌هایم می‌پردازم.

الان در کشورهای دیگر، با همین جمع‌آوری اطلاعات و تحلیل آنها، مشخص شده مثلاً آقای x به‌عنوان یک بیمار هموفیلی، هر 3 روز یک‌بار باید 5 عدد فاکتور تزریق کند. بنابراین این میزان فاکتور موردنیاز او را می‌آورند دم در خانه تحویلش می‌دهند و او هم به‌طور مرتب 3 روز یک‌بار تزریق می‌کند؛ بدون اینکه خونریزی داشته‌باشد. چه اتفاقی می‌افتد؟ این بیمار با تزریق مرتب فاکتورهای انعقادی، به وضعیتی می‌رسد که سطح فاکتور بدنش مثل یک انسان عادی می‌شود. در این شرایط، می‌تواند بدون هیچ دغدغه و استرسی برود فوتبال و والیبال بازی کند و به کارهای روزمره‌اش بپردازد.»

کارخانه تولید فاکتور7 در شهر یزد

تولیدکننده فاکتورهای انعقادی شدیم اما سهمیه بیماران هموفیلی همان است که بود

«اما شرایط بیماران هموفیلی در ایران، خیلی متفاوت است. من هیچ‌وقت نمی‌توانم هر روز صبح قبل از بیرون آمدن از خانه، فاکتور تزریق کنم چون در ماه فقط 20 عدد فاکتور سهمیه دارم. باید این فاکتورها را ذخیره کنم که اگر دچار خونریزی شدم، بتوانم با تزریق فاکتور آن را متوقف کنم. اینجا چه اتفاقی می‌افتد؟ مفصلی که خونریزی می‌کند، یعنی آسیب دیده. این مفصل به‌مرور در اثر خونریزی‌های مکرر، از بین می‌رود. حالا دلیل آن عکس‌های ناراحت‌کننده، معلوم می‌شود.

ببینید، ما انتظار داشتیم وقتی فاکتورهای انعقادی موردنیاز بیماران هموفیلی تولید داخل شد، به این سمت برویم که مثلاً سهمیه ماهانه 20 عددی منِ بیمار بشود 40 عدد. یعنی سطح دسترسی من به دارو بالا برود. در این صورت، کیفیت زندگی من هم ارتقا خواهد یافت. اما چنین اتفاقی نیفتاد.»

مهندس افشار در مراسم تقدیر از دانشجویان و دانش آموزان موفق هموفیلی

از زمین خوردن نمی‌ترسیم چون بلند شدن را یاد گرفته‌ایم

امین افشار که تا اینجا با تجربه زیسته خود، از درد و رنج بیماران هموفیلی برایمان گفته، در بخش دوم صحبت‌هایش می‌خواهد آن روی سکه را نشان‌مان بدهد و از استعدادها و توانمندی‌های این بچه‌ها بگوید. نفسی تازه می‌کند و می‌گوید: «می‌دانید، درد، روح را جلا می‌دهد. انسان‌های دردکشیده، خیلی قشنگ‌تر می‌توانند مفهوم زندگی را درک کنند. و با این جهان‌بینی که پیدا می‌کنند، می‌توانند آدم‌های موفق‌تری شوند. به همین دلیل، بیمار هموفیلی که از اول برای زنده ماندن تلاش کرده و به‌اصطلاح جانش درآمده تا به جوانی رسیده، دیگر از مشکلات و شکست‌ها هراسی ندارد. من به شخصه، دیگر بعد از اینهمه سال مبارزه با این بیماری، از اینکه برای فعالیت وارد حوزه‌ای شوم و زمین بخورم، ترسی ندارم چون بلند شدن بعد از زمین‌خوردن را یاد گرفته‌ام. اصلاً برای فردی مثل من که چند بار مرگ را به چشم دیده، مسائلی مثل شکست در کار، مشکلات مالی، ورشکستگی و اینها، خنده‌دار است.

واقعیت این است که بچه‌های مبتلا به هموفیلی، بسیار بااستعداد و باهوش هستند و با توجه به همزیستی با درد، نگاه خاصی به زندگی دارند. با این اوصاف، اگر به ارتقای کیفیت زندگی آنها کمک شود، نسبت به نُرم طبیعی جامعه، افراد نخبه‌تر و موفق‌تری خواهند بود. ما در حال حاضر در جامعه هموفیلی کشور، افراد بسیار موفقی در حوزه‌های مختلف داریم؛ از دکتر داروساز و مهندس و مدیر موفق گرفته تا تاجر بین‌المللی.»

رنگ مو، ترفند من برای حساب بردن دانش‌آموزان هم‌سن‌وسال!

می‌گویم: بدون شک یکی از این افراد موفق، امین افشار است. مشتاقیم از مسیر پرفرازونشیبی که تا رسیدن به جایگاه امروز به‌عنوان کارآفرین موفق در حوزه عمرانی طی کرده‌اید، برایمان بگویید. آقای مهندس با رد متواضعانه این تعریف و تمجید، می‌گوید: «من معتقدم ما برای طی مسیری به این دنیا آمده‌ایم، بنابراین باید حرکت کنیم. اینطور است که هر روز که بیدار می‌شوم، با خودم می‌گویم باید تلاش کنم و متوقف نمانم. این نگاه، از دوران مدرسه با من بود. راهنمایی و دبیرستان را در مدرسه نمونه دولتی گذراندم و دیپلم ریاضی گرفتم. نتیجه آزمون سراسری، 2 گزینه پیش روی من گذاشت؛ مهندسی مکانیک دانشگاه تهران جنوب و مهندسی صنایع دانشگاه بابل. پدرم که کارمند بود، توصیه کرد سراغ دانشگاه سراسری بروم. اما انتخاب من، گزینه دانشگاه آزاد بود. قول دادم خودم کار می‌کنم و هزینه تحصیلم را می‌دهم. و همین‌طور شد و در تمام طول تحصیلم، ریالی از خانواده درخواست نکردم.

امین افشار در جمع دوستان دوران مدرسه

درواقع قول بی‌اساس نداده بودم چون از یک هفته بعد از کنکور، تدریس را شروع کرده‌بودم. در دوران دانشجویی، تدریس را جدی‌تر ادامه دادم و خیلی زود هم پیشرفت کردم و حتی 5، 6 جلد کتاب کنکور برای بچه‌های پیش‌دانشگاهی نوشتم. یک خاطره جالب برایتان بگویم. آن روزها وقتی می‌خواستم سر کلاس بروم، با مدادهای مخصوص، قسمت‌هایی از موهایم را سفید می‌کردم تا سنم بیشتر به نظر بیاید و شاگردانی که یا هم‌سن‌وسال خودم یا بزرگتر از من بودند، حساب ببرند و بتوانم کلاس را اداره کنم!… بعد از یکی دو سال، به‌عنوان «استاد پروازی» انتخاب شدم و با روزی 200 هزار تومان حق‌التدریس به بندرعباس می‌رفتم. کار به جایی رسید که آنقدر درآمدم از تدریس خوب شد که یک سال اصلاً دانشگاه نرفتم! با خودم می‌گفتم درس را همیشه می‌توانم بخوانم. حالا که فرصت برای کار و کسب درآمد فراهم است، از آن استفاده کنم. همه‌چیز خوب بود تا اینکه پدرم از موضوع باخبر و حسابی ناراحت شد. بنابراین برای جلب رضایت ایشان به دانشگاه برگشتم.»

خون‌های آلوده، بیماری جدید و دوباره نقطه سر خط…

… ولی افتاد مشکل‌ها. این، عبارت پرتکرار زندگی قهرمان داستان ما در مقاطع مختلف بوده و هر بار زنجیره موفقیتش با اتفاقی تلخ، پاره شده. مهم‌تر از هر چیزی اما، اراده تزلزل‌ناپذیر اوست که همیشه پشت مشکلات را به خاک مالیده: «روند موفق تدریس من با یک اتفاق تلخ متوقف شد. در ماجرای خون‌های آلوده، من هم یکی از بیماران هموفیلی بودم که در اثر تزریق آن فرآورده‌های خونی آلوده، به بیماری هپاتیت C مبتلا شدم. این برای من که تازه به یک نقطه آرامش رسیده‌بودم، ضربه بزرگی بود. درمان هپاتیت C آن روزها خیلی سخت بود؛ چیزی شبیه روند شیمی‌درمانی. ریزش مو، پوسیدگی دندان و آسیب به سیستم اعصاب، از عوارض داروهای مصرفی آن دوره درمان بود. اما به لطف خدا آن دوره سخت بعد از یک سال تمام شد و بهبود پیدا کردم.

ازآنجاکه از تدریس فاصله گرفته‌بودم، از سال چهارم و پنجم دانشگاه وارد حوزه اختراع و نوآوری در رشته مهندسی مکانیک شدم. بعد از مدتی، یک اختراع به نام «سیستم نمای عایق مرکب حرارتی بیرونی ساختمان» ثبت کردم که برای اولین بار در ایران مطرح می‌شد. این نوعی عایق است که هم به ذخیره انرژی در ساختمان کمک می‌کند و هم کارکرد نما برای آن دارد. خلاصه، طرحم ثبت شد اما با این وجود، هیچ شرکتی حاضر نمی‌شد با یک دانشجوی بی‌تجربه همکاری کند. به همین دلیل، خودم یک شرکت راه‌اندازی کردم. بعد از آن بود که یکی از شرکت‌های سرمایه‌گذاری حوزه مسکن در ازای دریافت بخشی از سهام شرکتم، یکی دو پروژه به ما داد. یکی دو پروژه خوب اجرا کرده‌بودیم که با شروع طرح مسکن مهر، آن شرکت هم وارد این حوزه شد. اما با توجه به اینکه نماهای ابتکاری من با قیمت تقریباً گرانی که داشت به درد این پروژه‌ها نمی‌خورد، همکاری ما منتفی شد و با تأسیس شرکت جدید، فعالیت جدیدی را شروع کردم.»

نمونه ای از سنگ های رودخانه ای

«سنگ‌های رودخانه‌ای» و یک پنجره جدید رو به موفقیت

«در آن مقطع، ترکیه‌ای‌ها هم آمده‌بودند و اجرای بخشی از پروژه مسکن مهر در پرند را دست گرفته‌بودند. با توجه به آشنایی شرکت‌های ساختمانی ترک با این جنس کار نما، شروع به همکاری با آنها کردم. به‌مرور همکاری تجاری خوبی میان ما شکل گرفت و دیگر در زمینه مصالح ساختمانی، هرچه می‌خواستند با من تماس می‌گرفتند. خلاصه کارمان را توسعه دادیم و شرکت جوان ما کم‌کم جای خود را در حوزه فعالیت‌های ساختمانی و عمرانی باز کرد و به‌عنوان یک شرکت نوآور و پیشرو در حوزه مصالح ساختمانی شناخته شدیم.»

محوطه‌سازی شهرک توریستی نمک‌آبرود توسط شرکت تحت مدیریت مهندس افشار

مهندس افشار عکس‌های زیبایی نشان‌مان می‌دهد و در ادامه می‌گوید: «ما اولین مجموعه‌ای بودیم که تولید «سنگ‌های رودخانه‌ای» را در ایران شروع کردیم؛ سنگ‌هایی که در محوطه‌سازی پروژه‌های ساختمانی دنیا، جایگزین چمن شده‌است. این سنگ‌ها هم آلودگی چمن و مشکلات نگهداری آن را ندارد، هم نیاز به آب ندارد و مقرون‌به‌صرفه است. ما این طرح نو را در ایران اجرا کردیم و به‌خوبی از آن استقبال شد. پروژه‌های خوبی هم به ما سپرده شد؛ به‌طور مثال، محوطه‌سازی شهرک توریستی نمک‌آبرود را شرکت ما انجام داد. در این روند، گاه آنقدر اجرای پروژه‌های ساختمانی پررونق بود و تعداد افرادی که در پروژه‌های ما مشغول به کار بودند زیاد بود که 100 نفر، لیست بیمه رد می‌کردیم. یک وقت هم مثل شرایط فعلی که پروژه‌های عمرانی به رکود خورده، این لیست ریزش داشته.»

این راه بی‌نهایت؛ از کارخانه صنایع غذایی تا انتخابات مجلس!

همچنان‌که ما مجذوب روایت جذاب امین افشار از فعالیت‌های متنوعش در این سال‌ها و شرح موفقیت‌هایش شدیم و فراموش کردیم در ابتدا او را به‌عنوان یک بیمار هموفیلی شناخته‌بودیم، خود او هم گرچه این بیماری را به‌عنوان واقعیت زندگی خود پذیرفته اما هرگز آن را مانعی بر سر راه پیشرفت و موفقیتش ندانسته. اینطور است که در حوزه کار و تلاش، حد و مرزی برای خود قائل نیست و هر روز در فکر یک فعالیت جدید است: «در حال حاضر، فعالیتی را در حوزه صنایع غذایی شروع کرده‌ام. کارخانه‌ای ساخته‌ام و کار بسته‌بندی مواد پروتئینی را در آن راه‌اندازی کرده‌ام. شاید بپرسید ارتباط میان این حوزه و کار ساختمانی و عمرانی چیست؟

ببینید، در کشور ما تولید مصالح ساختمانی، همیشه یک روند سینوسی داشته. با تغییر دولت‌ها، رویکردها در حوزه ساختمانی و عمرانی تغییر می‌کند و تبعاتش دامن فعالان این حوزه را می‌گیرد. مثلاً یک دولت طرح مسکن مهر را اجرا می‌کند و حوزه مصالح ساختمانی جان می‌گیرد. دولت بعد می‌آید و می‌گوید: «من افتخارم این است که یک مسکن مهر هم نساخته‌ام.» و با همین رویکرد، بیش از 350صنعت وابسته به این حوزه را زمین می‌زند، باعث گرانی مسکن می‌شود و… بنابراین نوسان در حوزه فعالیت‌های ساختمانی، زیاد است درحالی‌که حوزه صنایع غذایی اینطور نیست. در حال حاضر، پروانه بهره‌برداری واحد بسته‌بندی تخم‌مرغ را گرفته‌ایم و داریم کار را شروع می‌کنیم. قدم بعدی هم، راه‌اندازی سالن بسته‌بندی گوشت گرم و منجمد خواهد بود.»

می‌خواهم نقطه پایان بر این گفت‌وگوی مفصل بگذارم که آقای مهندس می‌گوید: «من سال 98 در انتخابات مجلس هم شرکت کردم…» و وقتی نگاه متعجب مرا می‌بیند، لبخندبرلب ادامه می‌دهد: «با توجه به اینکه در حوزه‌های مختلف حضور و فعالیت داشته‌ام و از بطن موضوعات و مشکلات باخبرم، دوست داشتم در حوزه قانونگذاری وارد شوم و در حد توان برای زمینه‌سازی در جهت رفع این مشکلات تلاش کنم. همین انگیزه، جسارت شرکت در انتخابات مجلس را به من داد.»

انتهای پیام/

اخبار مرتبط

پر بازدید ها

پر بحث ترین ها

بیشترین اشتراک

بازار globe

اخبار کسب و کار تریبون هتل پرشین بیمه رازی زمزم هتل پرشین بیمه رازی زمزم

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هجده + بیست =

دکمه بازگشت به بالا