فناوری

سلام ۱۴۰۴

عطر سبزی پلو فضای خانه را پر کرده، نارنج شناور در کاسه آب روی سفره هفت سین نشسته و هوای تهران هم با نسیم خنک و ملایمی حسابی مشغول دلبری است. سرخی سیب‌ها، تازگی سبزه‌ها و شیرینی سمنو؛ همه این‌ها طوری رفتار می‌کنند که انگار هر آنچه در سال پیش پشت سر گذاشتیم، هیچ اهمیتی ندارد. تمام آن روزهای آلوده، تاریکی‌هایی که از پس بی‌برقی‌ها تحمل کردیم، سایه شوم جنگ و موشک، صفرهایی که هر روز از ارزششان روی اسکناس ریال کاسته می‌شود، وعده‌های تو خالی و سراب بهبود شرایط؛ ماهی قرمز در تنگ کوچکش رقص‌کنان به این سو و آن سو می‌رود و انگار به افکاری که در سرم می‌گذرد پوزخند می‌زند. آیا من هم باید همین کار را بکنم؟

نه! فراموشی امکان‌پذیر نیست، اما پذیرش چرا. نه می‌خواهم امید واهی داشته باشم، نه می‌خواهم اجازه دهم سیاهی‌ها کنترل افکارم را در دست بگیرند. این منم؛ مردی در میانه سی سالگی، زاده شده در ایران. کشوری در قلب خاورمیانه. وطنی زیبا که این روزها حال و روز خوشی ندارد. می‌دانم روزهای سختی در پیش است، اما زندگی‌ هم جریان دارد. سعی می‌کنم خود را بهتر بشناسم، به انسان بهتری تبدیل شوم و نقش مؤثرتری در جامعه اطرافم ایفا کنم.

مادر کبریت را دستم می‌دهد و ازم می‌خواهد که شمع‌های سفره را روشن کنم. نور سرانجام راه خودش را پیدا می‌کند.

سال نو مبارک.

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

1 × 1 =

دکمه بازگشت به بالا