کتاب با ملاقات سلیم و برادرش زید در شب عاشورا، در چادر و خرگاه زید آغاز میشود. سلیم در سپاه امام حسین علیهالسلام است و زید جزء سرکردگان سپاه یزید.
به گزارش مشرق، به راستی حسین را چرا کشتند؟ این رمان تلاشی است برای یافتن پاسخ این پرسش. رمانی که از کربلا آغاز میشود و با یک چرخش زمانی به روزگار خلافت خلیفه سوم و حکمرانی معاویه در شام میرود و دسیسههای پسر هند را به خواننده نشان میدهد.
کتاب با ملاقات سلیم و برادرش زید در شب عاشورا، در چادر و خرگاه زید آغاز میشود. سلیم در سپاه امام حسین علیهالسلام است و زید جزء سرکردگان سپاه یزید. زید از عبیدالله بن زیاد برای برادرش اماننامه گرفته است.
سلیم ضمن پوزخند به برادرش و به سخره گرفتن او هنگام جدایی، پسر برادرش محمد را در آغوش میکشد و آرام در گوش او زمزمه میکند مبادا فردا دست به کاری بزند که در دنیا و آخرت از آن شرمگین باشد و به او هشدار میدهد که فقط تا سپیده صبح فرصت درک حقیقت را دارد؛ هشداری که باعث پیوستن محمد به یاران کم تعداد امام حسین علیهالسلام و شهادت همراه با امام میشود.
سلیم از کمترین فرصت همانند مولایش حسین علیهالسلام برای تبیین سره از ناسره و تعریف از حق استفاده میکند. نویسنده با این داستان کوتاه ششصفحهای به صید مخاطب میپردازد و سپس مخاطب را به بیست، بیستوپنج سال قبل برمیگرداند و به روایت چگونگی بالندگی سلیم در دل دشمن علی علیهالسلام و زمینههای پیوستن او به مولایش و حوادث و جریانات مختلف زندگی او میپردازد.
کتاب با خردهپیرنگهایی که نویسنده، چاشنی اثر میکند، به پیش میرود؛ خردهپیرنگهایی که به شناخته شدن و شخصیتپردازی قهرمان اصلی رمان، کمک شایانی میکند. مخاطب با محوریت سلیم، قهرمان رمان، هم به شام وارد میشود و از اوضاع اجتماعی، سیاسی آن دوران از خلافت عثمان مطلع میشود و هم در زمره یاران علی علیهالسلام در میآید. در فصل آخر باز به اول باز میگردیم و روز عاشورا و هنگامه شهادت یاران حسین علیهالسلام و سلیمِ همراه با آن امام را نظارهگر هستیم.
نویسنده با تلاشی فراوان و ستودنی در طی 751 صفحه به نگارش رمانی دینی و تا اندازهای تاریخی با رویکردی عدالتخواهانه و عدالتمحور میپردازد. نویسنده بسیار تلاش کرده است تا با ارائه تصویری از شام و کوفه و کربلا ما را در آیینهای مقابل خودمان قرار دهد تا به نظاره خود بنشینیم.
نویسنده، پیرنگ اثر خود را بر مبنای رشد جسمی، عاطفی و اخلاقی پسر نوجوانی گذاشته است که در اثر قضاوت شگفتانگیز امام علی علیهالسلام در هنگام حضور آن حضرت در مأموریتی از طرف رسولالله صلیالله علیه به یمن، از دامان مادرش جدا نمیشود.
شخصیتی فرضی که زاییده تخیل کدیور است، زمینهای میشود تا نویسنده نقبی به دل تاریخ بزند و از دو سو، طرفین حق و باطل را با زبانی دراماتیک و جذاب بیان کند: یکی از جهت حاکم منحرف از اسلام، یعنی معاویه که اطرافیان فرصتطلب و سالوسبازی چون مروان بن حکم و عمرو عاص او را احاطه کردهاند که در عین اینکه میدانند حاکمشان بر حق نیست، ولی برای کسب منافع دنیوی و پر کردن جیبهای گشادشان از خزانه شام، مجیز معاویه را میگویند؛ طرف دیگر، علی علیهالسلام است که ذرهای از حق و انصاف پا فراتر نمیگذارد و فدائیانی دارد که تمامقد و با استفاده از همه امکانات، گرد شمع وجود او میچرخند.
نویسنده با انتخاب زاویه دانای کل که بهتناسب داستان به اولشخص مفرد هم تبدیل میشود، روند نضج و رشد شخصیت جوانی را که در میان دشمنان علی علیهالسلام است و تبدیل او به فردی مخلص و فداکار، به تصویر میکشد. سلیم که فرزند یکی از یاران علی علیهالسلام در یمن است و به طمع مال و ثروت معاویه به او پیوسته است و خود نیز از سران سپاه معاویه در جنگ با رومیان میشود، به واسطه مهر مادری و نقش ویژه مادر و مواجهه با ابوذر هنگام تبعید به شام و مواجهه با مالک اشتر، از معاویه و پدر و در برههای حتی از همسر عقدیاش میگذرد تا در صف یاران امیرالمؤمنین علیهالسلام خدمت کند.
سلیم پس از شهادت امام، پس از بیست سال در زمره یاران امام حسین علیهالسلام به شهادت میرسد و حتی میتواند پسر برادرش، زید را نیز به سمت کاروان کوچک امام حسین علیهالسلام بکشاند و جزء فداییان حسین علیهالسلام در نبرد نابرابر حق و باطل در کربلا قرار دهد. همسرش نیز سرانجام همراه با بانو زینب سلامالله علیها به اسارت میرود و در قالب اسیر، به موطن خود شام برمیگردد.
سلیم بن هشام که حیات خود را (به واسطه نقل مادرش) مدیون امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میداند، به سبب همراهی پدرِ از امام جداشدهاش که به معاویه پیوسته و از یاران اوست، در عنفوان جوانی از یاران و فرماندهان جنگی معاویه بهحساب میآید و در جنگ با رومیان از فرماندهان پیروز و سرفراز اوست.
او با دختر ذوالکلاع، روحانی مفتی دربار معاویه ازدواج میکند. سلیم بهرغم همراهی با معاویه به سبب محبت و علاقهای که از طرف مادرش نسبت به امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در جانش مینشیند و به سبب مواجههاش با ابوذر در هنگام تبعیدش در شام و دسیسهچینیهای امثال مروان بن حکم و عمروعاص، به تدریج از معاویه گسسته میشود تا اینکه از شام میگریزد و به کوفه پناه میبرد. حال پس از بیست سال، او به همراه همسرش در رکاب امام حسین علیهالسلام در کربلاست.
کتاب «پس از بیست سال» یکی از یازده کتابی است که در طرح «سفیر حسین» در مساجد و هیئات معرفی و ترویج خواهد شد. گفتنی است این کتاب را میتوانید از کتابفروشیهای جبهۀ فرهنگی انقلاب تهیه کنید.
Error loading HTML
به گزارش گروه ورزشی خبرگزاری دانشجو، کنفدراسیون فوتبال آسیا رسما اعلام کرد که دیدار استقلال…