میدانی برای یادگیری باز
شنبه ۱ شهریور ۱۳۹۹ – ۱۱:۵۴ میدانی برای یادگیری باز
شاگردی ممکن است با مطالب یک بسته، یک مجموعه اطلاعات کسب کند، و شاگرد دیگر، اطلاعات دیگری را از همان بسته کسب کند. ما با این کار تفکر شاگردان را سلب نمیکنیم و به آنها اجازه میدهیم خودشان فکر کنند و خودشان به نتیجه برسند.
خبرگزاری فارس ـ گروه آموزش و پرورش: اردوان مجیدی پژوهشگر و فعال تعلیم و تربیت در سلسله یادداشتهایی، به ریشهیابی و کالبد شکافی مشکلات ماهوی نظام تعلیم و تربیت و ارائه راهحلهای ممکن میپردازد.
در بخش بیست و دوم آمده است: در یادداشتهای قبلی به اجمال، اشارهای به ابعاد پارادایم جدید تعلیم و تربیت کردیم. در این یادداشت ابعاد دیگری از این پارادایم را مورد بحث قرار خواهیم داد.
این یادداشت و چند یادداشت بعدی، از بخشهایی از کتاب ”گذار در بحران؛ تعلیم و تربیت در گذار به سمت نظام برتر“، تألیف نگارنده همین یادداشتها، که در حال انتشار در انتشارات خبرگزاری فارس است، انتخاب شده است.
کلاس معکوس
در یادداشتهای قبلی از خودفراگیری صحبت کردیم. همچنین از استاد و شاگردی و نقش باغبانانه مربی صحبت کردیم. یکی از روشهایی که مربی شاگردان را درگیر خودفراگیری میکند، کلاس معکوس است. کلاس معکوس را میشود در دو جمله معرفی کرد: در روال معمول، معلم در کلاس عمومی تدریس میکند و شاگردان به صورت انفرادی تمرین انجام میدهند. در کلاس معکوس، ماجرا برعکس میشود: شاگردان به صورت انفرادی یا گروهی یاد میگیرند (از طریق محتوی یا بستههای آموزشی خودآموز یا مراجعه به منابع در دسترس) و بعد به صورت گروهی و با نظارت، حضور و درگیر شدن مربی، تمرین حل میکنند.
کلاس معکوس در مدارس معمولا اینگونه اجرا میشود که شاگردان درس را در منزل میخوانند و تمرینها را در مدرسه انجام میدهند (بر خلاف رویه معمول مدارس که درس را در مدرسه میدهند و تمرین را در منزل انجام میدهند). اما در رویکرد حکمت و نیز رویکرد کیف در مدرسه، تلاش بر آن است که هم درس گرفتن و هم تمرین کردن در مدرسه انجام شود، و بچهها بجز تمریناتی که ماهیت آنها به منزل ربط پیدا میکند (مثلا نوشتن خاطرات پدر و مادر یا تهیه گزارش از مسجد محله یا نوشتن دو خبر از اخبار امشب)، کارهایشان را در مدرسه انجام داده و وقتی به منزل میروند، فعالیت زمان گیر رسمی نداشته باشند.
در رویکرد کیف در مدرسه و رویکرد حکمت، کلاس معکوس در هر دو بخش درس گرفتن (خواندن یا مشاهده) و انجام کار در مدرسه انجام میشود. یعنی به بچهها وقتی داده میشود که خودشان درس را مطالعه یا مشاهده و فهم کنند (به صورت فردی یا گروهی) و بعد با درگیر شدن با مربی مباحثه کرده و تمرینهایشان را انجام دهند. البته این مستلزم آن است که شاگردان فضایی مثل فضای میز کار شخصی در مدرسه داشته باشند، و بتوانند با تمرکز در محل خود بنشینند و کارشان را انجام دهند.
مسأله این است که شاگردان باید خودشان موضوعی را که به عنوان موضوع مد نظر کلاس و معلم برای یادگیری تعیین شده است، یاد بگیرند (در مورد این مد نظر بودن موضوع توسط کلاس و معلم برای یادگیری جلوتر مجددا صحبت میکنیم). یعنی معلم موضوعی را به بچهها اعلام کرده، و بچهها باید از طریق محتوای در دسترسشان، که ممکن است توسط خود معلم در اختیار آنها قرار گرفته باشد، موضوع را فراگیرند[1].
بستههای آموزشی
اما محتوایی که نقش خود آموز را برای شاگرد داشته باشد، چگونه خواهد بود؟ اگر نگاه خودآموزی، برای شاگردان جا افتاده باشد، تقریبا هر محتوایی میتواند در یادگیری به شکل خودآموز استفاده شود. اما در شکل معمول، لازم است محتوای آموزشی خودآموز خصوصیات مخصوص به خود را داشته باشند.
اگر میخواهیم محتوای آموزشی را برای تحقق خودفراگیری آماده کنیم، میتوانیم مجموعهای از محتواهای مختلف را که او را در فهم و یادگرفتن موضوع یاری میکند، به او ارائه کنیم. نام این مجموعه محتوی را ”بسته یادگیری“ یا به اختصار ”بسته“ مینامیم. بسته آموزشی، یکی از متداولترین شکل محتوای آموزشی در رویکرد خودفراگیری است.
بستههای آموزشی در سادهترین شکل آن یک جزوه یا یک کتاب است. اما در شکل مفصلتر آن میتواند شامل چند منبع آموزشی به شکلهای مختلف باشد.بسته میتواند به صورت الکترونیکی (مثلا در قالب یک لوح فشرده – در مورد محتواهایی که به صورت الکترونیکی ذخیره شده اند)، به صورت کاغذی (مثلا کتاب، جزوه، اسلاید، برگههای تمرین و آزمون یا متون دیگر)، یا به صورت فیزیکی (مثلا ابزارها یا بازیهای کمک آموزشی)، در اختیار شاگردان قرار گیرد.
یک بسته آموزشی میتواند شامل بخشهایی باشد که باید مطالعه شود، فیلمهایی که باید دیده شوند، تمرینها و آزمونهایی که باید انجام شوند، و کارهایی که باید انجام شوند (مثل تمرین ورزشی خاص، یا ساختن یک وسیله خاص).
با توجه به رواج فراگیر و روزافزون بسترهای الکترونیکی اعم از رایانه، تبلت یا گوشیهای هوشمند، بستههای آموزشی بیشتر به صورت الکترونیکی آن تصور میشوند. معمولا شکل الکترونیکی آن، به صورت کاغذی هم در مورد متون و اسلایدها، قابل تبدیل است.
اما امروز وقتی از کلاس معکوس صحبت میشود، معمولا فکرها به سمت فیلم ضبط شده معلم میرود. آیا محتوی فقط فیلم است؟ آنهم فیلم توضیحات ضبط شده خود معلم یا معلم دیگر؟ قطعا خیر!
در شکل الکترونیکی آن، یک بسته میتواند شامل عناصر مختلفی باشد. از جمله فیلم مستند، فیلم داستانی یا سینمایی (مثلا در حوزه تاریخ)، فیلم توضیحات معلم یا یک کلاس درس (که معمول است)، متن توضیحات، مقاله، بخشهایی از کتاب، مجله، اسلاید، تصویر، بازی آموزشی، نرم افزار و ابزار (نظیر نرم افزارهای شبیه ساز، مثلا شبیه ساز آزمایش فیزیک)، یک ابزار بازی (مثلا یک پازل یا چیدنی یا قطعههای آهنربایی)، یک ابزار آموزشی (مثلا یک کیت مدار الکترونیکی) و نظایر آن.
محتواهایی که شاگردان از طریق آن میتوانند خودیادگیری داشته باشند، بسیار زیاد است، و فیلم کلاس درس فقط یکی از آنها است. اتفاقا در خودیادگیری عمیق، فیلم توضیحات معلم یکی از ضعیفترین آنها است؛ چون در آن مستقیما موضوع توضیح داده میشود، در حالی که در یادگیری عمیق، خود شاگرد باید موضوع را کشف کند.
مربی میتواند یک بسته را به شاگردان بدهد و از آنها بخواهد که تا زمان مشخصی آن را مشاهده، مطالعه، و تمرینها و کارهای آن را انجام داده، و در کلاس برای فعالیتهای بعدی حاضر باشد.
بستهها در یادگیری بسته یا باز
معمولا با این فرض به خودفراگیری، کلاس معکوس و محتوی میپردازیم که شاگردان در کلاس معکوس باید موضوعی را که مد نظر مربی است فرا بگیرند. یعنی موضوع دقیقا توسط مربی مشخص شده، و شاگرد طبق برنامه یا طبق تلاش خود، باید آن بسته را دریافت کرده و انجام دهد. اما اینجا چند سوال و چند نکته مطرح میشود.
اول آنکه آیا در کلاس معکوس حتما باید اینگونه باشد که معلم موضوعی را تعیین نموده و بچهها باید از قبل همان موضوع را یادبگیرند و در کلاس به بحث و تمرین بپردازند؟ آیا شاگردان نقشی در تعیین مسیر آموزش و موضوعات آموزش ندارند؟ آیا شاگردان بر حسب علاقه و نیازهای خود نمیتوانند آموزشهایی را درخواست و دریافت کنند؟
این موضوع به این باز میگردد که آیا در کلاس معکوس همه باید یک موضوع را یاد بگیرند؟ در صورتی که فضای مناسب در اجرای کلاس معکوس وجود داشته باشد، شاگردان مختلف میتوانند بستههای آموزشی مختلفی را دریافت کنند. به عبارت دیگر در صورتی که بستر کلاس معکوس با شکلی انعطاف پذیر محقق شود، هر یک از شاگردان میتوانند متناسب با نیازهای خود آموزش دریافت کنند، و درگیر موضوعات آموزشی بشوند. وقتی در ذهن یک شاگرد سؤالی مطرح شد، همان سؤال میتواند دست مایه گرفتن یک بسته شود که بتواند به سؤالش پاسخ دهد.
معلمان معمولا در کلاس خود بارها تجربه کردهاند که شاگردی نکتهای را میپرسد که مربوط به سالهای بالاتر است. پاسخ معمول به سؤال این شاگرد آن است که ”هنوز آن را نخواندهایم، در سال چهارم میخوانید“. در صورتی که موضوع الان برای شاگرد مطرح شده است.
در کلاس سوم با بچهها یک فیلم مستند در مورد نقش قارچها در فساد مواد غذایی را میدیدیم، که به نحوی مرتبط با موضوع درس نگهداری از مواد غذایی بود. در فیلم از نقش قارچ در تجزیه مولکولهای سنگین به سبک صحبت شد. بچهها از مفهوم مولکول سوال کردند و با هم کمی در این زمینه صحبت کردیم؛ بدون اینکه ترسی از این داشته باشیم که این موضوع را در کلاس فلان میخوانید و هنوز نخواندهاید و …. اصولا در مدرسه حکمت منع از یادگرفتن موضوعات پایههای بالاتر نمیشود. حتی در این بحث ما در مورد مولکول و اتم، اگر کمی بچهها بیشتر پیگیر هم میشدند، شاید بسته آموزشی که در این زمینه در پایه هفتم وجود دارد را به عنوان مطالعه آزاد، در اختیار بچهها قرار میدادم (مثلا از طریق سامانه بسته را برایشان میفرستادم). نکته دوم همین است که هیچ لزومی ندارد که موضوعاتی که به عنوان بسته برای بچهها ارسال میشود، حتما جزو مطالب دروس رسمی همان پایه یا اصولا جزو مطالب رسمی کتابهای درسی باشند. میتوان بستههای خارج از پایه یا خارج از کتاب درسی را به بچهها داد و بچهها
را درگیر کرد.
نکته سوم اینکه آیا تمام مطالب بسته عینا باید خوانده و پس داده شود؟ آیا بسته همان کتاب درسی است؟ آیا باید همانند کتاب درسی همگرا با آن برخورد شود؟ و هر چه در آن نوشته شده، از الف تا ی توسط شاگرد خوانده شده و پس داده شود؟
فکر میکنم بزرگترین معضل رویکرد کتابهای درسی همگرا، همین باشد که تمام حرفهای نوشته شده در آن باید توسط شاگرد خوانده و در ارزیابی عینا جواب داده شود. مهمترین چیزی که علاقه بچهها را به یادگیری در مدرسه از بین میبرد همین موضوع است؛ وگرنه بچهها ذاتا به یادگرفتن علاقه دارند. اگر ما با بستهها هم همین کار را بکنیم، یادگیری مستقل بچهها را نابود کرده ایم. بسته یک میدان برای یادگیری حول یک موضوع است. این که گفتم حول یک موضوع، یعنی ممکن است در مطالب بسته، مطالب غیر از آن موضوع ولی مرتبط با موضوع هم وجود داشته باشد.
اول از همه باید این انتظارمان را که بچهها تمام مطالب بسته را مطالعه کنند، از سر بیرون کنیم. اصولا حجم مطالب بستهها معمولا آنقدر هست که شاگردان نمیرسند که همه مطالب آن را مطالعه کنند. مثل این میماند که شاگردی را به کتابخانه بفرستیم و انتظار داشته باشیم تمام کتابهای کتابخانه را بخوانند. بسته یک کتابخانه است در یک موضوع مشخص. به شاگرد اطلاعاتی در زمینه مختلف در آن موضوع میدهد. شاگرد یاد میگیرد با شنا کردن در مطالب بسته، موضوعات مناسب و مرتبط با موضوع و مورد علاقه و نیاز خود را شناسایی و مطالعه کرده و بتدریج دیدگاه خود را در مورد آن موضوع شکل دهد.
به همین دلیل است که شاگردی ممکن است با مطالب یک بسته یک مجموعه اطلاعات کسب کند، و شاگرد دیگر، اطلاعات دیگری را از همان بسته کسب نماید. ما با این کار تفکر شاگردان را سلب نمیکنیم، و به آنها اجازه میدهیم خودشان فکر کنند، خودشان کشف کنند و خودشان به نتیجه برسند. به جای مجبور کردن شاگرد در یک گردونه همگرای فکری، سعی میکنیم شاگردان را در میدان واگرای تفکر درگیر کنیم، که ذهن او را خلاق، کاوشگر و مکتشف تربیت کند. چیزی که متاسفانه تفکر کتاب درسی و دروس رسمی آموزش و پرورش بر خلاف آن عمل میکند و بلای جان تفکر و خلاقیت کودکان ما شده است[2].
*****
در یادداشتهای بعدی، ان شاء الله ابعاد دیگری از پارادایم جدید تعلیم و تربیت را مورد بحث قرار خواهیم داد. ان شاء الله. الحمد لله رب العالمین.
[1] – در مورد کلاس معکوس، اثرات و تحلیل و نقد آن از جمله نگاه کنید به (صاحبیار و دیگران، 98)، (Francl, 2014) و (Murray et al. 2015). (Sohrabi & Hamideh, 2016) و (اسماعیلیفر، 94) .
[2] – در این مورد از جمله نگاه کنید به (امینی و دیگران، 98). همچنین در مورد رویکرد آموزش باز و استفاده از بسترها برای این نوع از آموزش نگاه کنید به (مجیدی و عباس بندی، 80-1) و (مجیدی و عباس بندی، 80).
تذکر: منابع در فهرست منابع کتاب ”گذار در بحران“ درج شده است.
انتهای پیام/
اخبار مرتبط
پر بازدید ها
پر بحث ترین ها
بیشترین اشتراک
بازار
اخبار کسب و کار