نقدی بر تفکرات غربگرایانه
يکشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۰ – ۱۶:۲۵ نقدی بر تفکرات غربگرایانه
متاسفانه برخی اساتید دانشگاهی در حالی که سالها اعتقاد داشتند که بر اساس آموزههای تشیع بر خلاف دیگر مذاهب اسلامی «بهترین نظام در مرکز توجه است» که اکنون به وضوح آنچه از جمهوری اسلامی تصویر میکنند آشکارا تحت تاثیر باورمندی عمیق به تغلب است.
خبرگزاری فارس ـ کیاوش کلهر پژوهشگر علوم سیاسی در یادداشتی در نقد ادعاهای حاتم قادری استاد پیشین علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس نوشت:
حاتم قادری استاد پیشین علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس، اواسط فروردین ماه سال ۱۴۰۰ در مصاحبهای با بیبیسی فارسی در خصوص امکان برگزاری رفراندوم در جمهوری اسلامی، نکاتی در خصوص ساختار قدرت در جمهوری اسلامی و بنیانهای الهی و فلسفی آن بیان کرد که با توجه به سابقه طولانی قادری در تدریس علوم سیاسی و پیوند نام او با بخش مهمی از کتابهای فلسفه سیاسی اسلام، نمیتوان بدون تامل انتقادی جدی از کنار آن گذشت.
آنچه بیش از همه و پیش از ورود به بحث چشمگیر مینماید، افت توان استدلالی و بنیاد منطقی سست حاتم قادری در این مصاحبه بود به طوری که به سختی میتوان این مصاحبه را به عنوان یک بررسی کارشناسی در خصوص مسائل ایران از جانب یک استاد با سابقه رشته علوم سیاسی در ایران دانست. مصاحبهها و یادداشتهای پیشین این استاد برجسته در خصوص بنیانهای فلسفی ولایت در جمهوری اسلامی یا آسیبشناسی مسائل ایران چندین گام از مصاحبه اخیر او جلوتر بود و این افت محسوس استدلالی و منطقی دکتر قادری عجیب مینماید.
البته که به بخش زیادی از استدلالهای پیشین او نیز که پاسخهای منطقی داده شده بود و قویترین استدلالهای دوران فره علمی ایشان نیز در نسبت با حقیقت چندین گام عقب بود اما مصاحبه اخیر ایشان با بیبیسی فارسی را میتوان یکی از ناامیدکنندهترین موضعگیریهای ایشان دانست.
حاتم قادری در ابتدای مصاحبه میگوید «من یک تعبیری به کار ببرم برای آن که بدانیم کنه قضیه چگونه است و حاکمیت جمهوری اسلامی و مقام ولایت به مردم چگونه نگاه میکنند؛ باید آنچیزی که در مراسم مداحها و روضهخوانها گفته میشود که البته بدون روتوش نیز است، شکل مطلوب برای اینها، همین است. عموما خطاب بر این است که مردان غلام امام و زنان کنیز آن اویند. حالا در غیاب امامان نیز ولایت چنین نقشی دارد. یعنی ولایت دوست دارد مردان غلام باشند و زنان کنیز و مردم ایران اصلا در مقام و شان شهروند نیستند.»
چندان مطلوب نمینماید که به حاتم قادری با سابقه سالها تفحص و کنکاش در اندیشه سیاسی اسلام و ایران باید یادآور شد که میان حکومت اسلامی و تغلب فرق اساسی وجود دارد. نگاه قادری به حکومت همان استیلا و تغلب است که در سایه آن مردم اساسا جز پشتیبانی از هر آنکه به هر صورتی دارای قدرت است، هیچ نقشی ندارند. وجود دولت و سلطان فرض خدشه ناپذیری است که ولو جائر بودن نمیتواند در مقام آن خدشهای سازد.
حاتم قادری در حالی که سالها پیش در کتاب خود به تفاوت اساسی میان این دو رویکرد معترف بود و اعتقاد داشت که بر اساس آموزههای تشیع بر خلاف دیگر مذاهب اسلامی «بهترین نظام در مرکز توجه است» که اکنون به وضوح آنچه از جمهوری اسلامی تصویر میکند آشکارا تحت تاثیر باورمندی عمیق به تغلب است.
استناد قادری به ابیات و بیانهای محبتآمیز در خصوص اهل بیت پیامبر در مجالس عزا و تعمیم ناروای آن به مسئله شهروندی آنچنان دور از حقیقت است که نفس تلاش برای پاسخ به آن نگارنده و خواننده را در مقام معذب بودگی قرار میدهد اما بد نمینماید که جناب اقای دکتر قادری نگاهی به مبانی کرامت انسان در حکومت اسلامی یا ارزشمندی انسان در حکومت امیرالمومنین به عنوان غایت حکومتداری اسلامی بیاندازند و آنچه بیان داشتند با آنچه در حقیقت جاری است را مقایسه کنند تا پی به سست بودن استدلال خود ببرند.
مسلما در دولتی که مردم یا برادر دینی انساناند یا برابر با انسان در آفرینش پس باید آنا را تکریم کرد، نگاه غلام و کنیز و عدم وجود حق و حقوق انسانی سخن گزافی است که میتوان آن را از آثار نشت و رسوب سالها مطالعه در خصوص فلسفه سیاسی دیگر مذاهب اسلامی و رویکرد استیلا در آنان دانست. تنها نگاهی به صورتبندیهای متعددی که از حقوق شهروندی در اسلام شده است، نشان میدهد که بر خلاف تصور دکتر قادری، مدتها پیش از آن که این مفهوم در غرب ایضاح شود، از دل سیره عملی اهل بیت و دستورات فقه میتوان جایگاه ارزنده انسان در حکومت اسلامی و منطق حقوق شهروندی در اسلام را یافت. نادیده گرفتن این مبانی با توجه به غور حاتم قادری در فلسفه سیاسی اسلام را تنها میتوان حمل بر غرض یا سهلانگاری علمی کرد.
اگر مقصود دکتر حاتم قادری از نفی حقوق شهروندی در اسلام، عدم امکان تحقق این حقوق در بستر احکام اسلامی است، که ناگفته پیدا است که از دل سیره پیامبر اکرم و امیرالمومنین، روایات و آیات میتوان یک نظام جامع حقوق شهروندی در اسلام را محقق کرد. تاکید قرآن بر خلقت برابر انسانها و کرامت ذاتی انسان (اسرا70) ، تاکید بر تلاش برای ایجاد مودت و آسایش میان مومنان(حجرات 10)، ایجاد امنیت و آسایش و دعوت به امر نیکو و تلاش برای گفتگو (نحل 124)، آیات متعدد که دلالت بر ایجاد جامعهای امن برای بهره بردن از تلاش و دسترنج و احترام به حقوق افراد میکند (بقره 29 و 168؛ حجر،2؛ طه،8؛ ق11 و ملک، 15) و احترام به حقوق اولیه افراد (نور 61) همه و آیاتی بسیار بیشتر که بررسی آنان مجالی جدا میطلبد، نشان دهنده توجه اسلام به حقوق شهروندی بوده است. سیره و توصیههای امیرالمومنین نیز آن چنان آشکار است که تنها تصور آن موجب تصدیق میشود. [1]
اما آنچه در امروز جامعه ایران نیز میگذرد، به رغم برخی نارساییها که ریشه در مشکلات فرهنگ سیاسی و رسوب قرنها زیست در وضع غیر مردم سالار دارد، نشان از تلاش برای تحقق قطعی حقوق شهروندی دارد و مسلما تنها تجربه زیسته در جامعه ایران، تصویر متفاوتی از وضع مردمسالار پیش چشم هر انسان در برابر تصویر قرون وسطیای حاتم قادری از جامعه ایران مینهد.
آقای قادری همچنین در ادامه مصاحبه خود در خصوص وضعیت ایران پیشرو و انتخابات در ایران نیز صحبتهایی داشتند که تامل در این سخنان نیز تصویر روشنی از درک ایشان از ساختار قدرت در جمهوری اسلامی به دست میدهد. قادری در خصوص انتخابات میگوید «انتخابات کاملا صوری است. مجلس نیز فرمایشی است. انتخابات مهارشده و تحت اختیار است. جمهوری اسلامی در بهترین حالت ده درصد آرا را دارد و باقی آرا یا از ترس کاندیدای مخوفتری است یا باطله است.»
تا اینجا بر اساس نظر حاتم قادری ما یک انتخابات صوری داریم که بر اساس آن قوا به صورت فرمایشی شکل میگیرد؛ منتهی در همین اتخابات صوری به باور قادری جمهوری اسلامی به صورت شهودی و بدون هیچ تامل پیشین تنها ده درصد آرا را دارد و باقی ارا باطله یا از ترس است. چگونه میتوان چنین تناقض بنیادینی را نادیده گرفت و با اعتناد به نفس به ادامه صحبت پرداخت. بالاخره در جمهوری اسلامی ما با یک انتخابات صوری مواجهایم یا انتخاباتی که اتفاقا مردم در آن رای میدهند ولو از ترس یکی به دیگری؟ اگر انتخابات صوری است و رای مردم فاقد اثر است پس چکونه رای از ترس مردم کسی را بر سر کار میآورد؟
اما متاسفانه این پایان تناقضهای حاتم قادری نیست. او در بخش پایانی مصاحبه خود یادآور میشود که «کنشگران سیاسی اگر قصد شرکت در انتخابات دارند، باید کاملا انتقادی شرکت کنند و اجازه ندهند رای آنان نوعی بهره کشی از آنان باشد.» اگر اننخابات صوری است چه مشارکت انتقادی و چه غیرانتقادی چه تفاوتی دارد که قادری در پایان صحبتهای خود به مشارکت دعوت میکند؟ کدام منطق استواری دستور به مشارکت انتقادی در یک انتخابات صوری میدهد؟
قادری البته نمادی از یک روشنفکر گسسته از تاریخ و جامعهای است که در آن زیست میکند و نهایتا دهان به ناسزا به مردم زمانه باز میکند و در این مصاحبه در خصوص دلیل وضع ایران از زمان مشروطه تا کنون میگوید که « ما مردم ایران باید بپذیریم که کیفیت ما خوب نیست.» قادری مدتها پیش اعتقاد داشت که روشنفکران ایرانی «تصور میکنند که تایید شده تاریخ، خدا یا هستیاند.» حال خود او نیز به چنین مشکلی دچار شده است. روشنفکری که تصور میکند تایید شده تاریخ است و مردمان به زعم او بی کیفیتی که به ناچار با آنان هم عصر است، دلیل تاریخی استبداد در ایراناند. قادری در یک شکاف تاریخی حقیقی میان تاریخ، مردم و زمانه زیست میکند که او را چنین یه تناقض کشانده است.
انتهای پیام/
پر بازدید ها
پر بحث ترین ها
بیشترین اشتراک
بازار