هوش مصنوعی خلاقیت را له میکند و بلاکچین تنها راه نجات آن است
به گزارش شبکه اطلاعرسانی طلا و ارز و به نقل از کریپتونیوز، این روزها تایملاین شبکههای اجتماعی پر شده از تصویرهایی با سبک کارتونی و آبرنگی، درست مثل انیمههای استودیو گیبلی. هوش مصنوعی، چهرهها را به ارواح مهربان «شهر ارواح» تبدیل میکند، عکس پروفایلها را بازسازی میکند و کمپینهای تبلیغاتی را رنگوبوی ژاپنی میدهد. اما یک چیز اشتباه است: این تصاویر را «هایائو میازاکی» نکشیده، و هیچکس هم از او اجازه نگرفته است.
اینجا فقط با یک مشکل کپیرایت روبهرو نیستیم. مسأله بزرگتر، از بین رفتن اصالت است. در دنیای امروز، سختتر از همیشه میتوان فهمید که یک محتوا از کجا آمده، چه کسی آن را ساخته و چقدر میشود به آن اعتماد کرد. در میان سیل تصاویر هوش مصنوعی و پروژههای میمکوین، خلاقیت واقعی در حال از بین رفتن است. امضای هنرمندان محو شده، و مالکیت معنوی به چیزی بیاهمیت تبدیل شده. اگر این وضعیت شبیه یک بیماری فراگیر است، به این دلیل است که واقعا همینطور است.
اما وسط این بینظمی، یک راهحل جدی سر برآورده: بلاکچین. فناوری بلاکچین میتواند راهی باشد برای ثبت، اثبات و ردیابی اصالت آثار هنری. با پیوند دادن محتوا به دفترکلهای عمومی و تغییرناپذیر، بلاکچین به خالقان این امکان را میدهد که زمان خلق، مالکیت، لایسنسها و نسخههای مشتقشده از آثار خود را به شکلی شفاف ثبت و پیگیری کنند؛ بدون نیاز به پلتفرمهای متمرکز و سنگربانهای سنتی.
سقوط شفافیت خلاقانه
استودیو گیبلی تنها قربانی این موج نیست. اواخر سال ۲۰۲۴، هنرمندی به نام «فیلیپ بنکس» میمی به اسم چیل گای (Chill Guy) خلق کرد؛ سگی با چهره آرام که خیلی زود به توکن میم چندصد میلیون دلاری روی سولانا تبدیل شد. اما بنکس هیچ اجازهای برای این استفاده نداده بود. حسابهایش هک شده، لایسنس جعلی ساخته شده، و در نهایت وقتی حقیقت فاش شد، ارزش توکن در نیم ساعت ۴۵٪ سقوط کرد.
حالا تصور کنید همین سناریو در مقیاسی جهانی و در تمام مدیومها تکرار شود. واقعیت هم همین است. ابزارهای هوش مصنوعی حالا میتوانند هر سبک، صدا یا استایلی را تقلید کنند، با استفاده از دادههایی که اغلب بدون اجازه از سراسر اینترنت جمعآوری شدهاند. در این میان، شرکتهایی مثل آمازون دوبلورها را با صدای مصنوعی جایگزین میکنند. ترجمه مانگاها به ماشینها سپرده شده. و هنرمندان مستقل، روزنامه نیویورک تایمز و شرکتهایی مثل گتی (Getty) درگیر شکایتهای حقوقیاند. چون زیرساختهای فعلی ما نمیتوانند منبع محتوا را تشخیص دهند، و همین مسأله به ضرر خالقانی تمام میشود که معیشتشان به حقوق مالکیت فکری وابسته است.
زیرساخت جدید برای حفظ اصالت هنری
آنچه نیاز داریم، دعوای حقوقی بیشتر نیست. باید زیرساختهایی نو بسازیم. اصالت، یا حتی شفافیت (یعنی اینکه بتوانیم با وضوح ببینیم و با صداقت عمل کنیم) دیگر فقط یک ایده فلسفی نیست، بلکه به یک نیاز فنی در عصر تولید ماشینی تبدیل شده. با استفاده از ابزارهایی مثل ذخیرهسازی محتوا بر اساس آدرس (Content-addressable storage) و ساختارهای درخت مرکل، میتوان آثار را رمزنگاری کرد و در بلاکچین عمومی ثبت نمود. این «هش» بهعنوان اثرانگشت دیجیتال، همیشه همراه آن محتوا باقی میماند. قراردادهای هوشمند هم میتوانند لایسنسدهی، پرداخت حق امتیاز و حتی حق ریمیکس را خودکار کنند.
هر تغییری در اثر، یا هر بار استفاده و تغییر مالکیت، بهطور تغییرناپذیر ثبت میشود؛ و یک جدول زمانی قابلبررسی از تاریخچه آن اثر ایجاد میکند. این فقط به نفع هنرمندان نیست، بلکه به بهتر شدن هوش مصنوعی هم کمک میکند. چون وقتی آثار از ابتدا ثبت و اثبات شوند، دیگر چیزی برای حدس زدن باقی نمیماند. از شنیدهها به دادههای قطعی میرسیم. از حدس به هش. بدون این زیرساخت، هنرمندان همچنان محو میشوند، سرمایهگذاران فریب میخورند، و اعتماد عمومی به اقتصاد خلاق هم ذرهذره از بین میرود.
ساخت اینترنتی صادقانه
حق مالکیت و آزادی بیان، از اصول پایه فلسفه غرب هستند. ما میدانیم که برای داشتن جامعهای آزاد، باید هم ابزار ارتباط آزاد وجود داشته باشد، و هم حقوق مالکیت شخصی محترم شمرده شود. اما سیستمهای خلاق فعلی پر از پلتفرمهای بسته و مدلهای جعبهسیاهاند که روی دادههایی آموزش دیدهاند که هیچ ردپایی ندارند. در واقع، این سیل محتوا را با خلاقیت اشتباه گرفتهایم؛ در حالی که این فقط «تقلید» است، نه خلق حقیقی.
اگر میخواهیم دنیایی بسازیم که در آن «میازاکیها» و «پیکاسوهای» آینده رشد کنند و بتوانند بدون ترس از دزدیدهشدن توسط مدلهای هوش مصنوعی، آثارشان را عرضه کنند، باید از ابتدا سیستمهایی بسازیم که از آنها محافظت کند. بلاکچین راهی است برای پیوند زدن اصالت به محتوا. راهی است برای جلوگیری از «شستوشوی زیباییشناسی». این تنها راهی است که خلاقیت میتواند بدون حذف شدن، رشد کند. این ماجرا فقط درباره بازیگرهای بد نیست. مسأله، معماری بد است. راهحل هم نه خشم عمومی است، نه دادگاه، بلکه اصالتی است که باید در ساختار محتوا تعبیه شود. اصالت دیگر یک ویژگی لوکس نیست. اصالت یعنی بلاکچین.