پرورش ذهنهای خلاق در فضای سایبر با منابع بسیط و واگرا
يکشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۹ – ۱۳:۵۵ پرورش ذهنهای خلاق در فضای سایبر با منابع بسیط و واگرا
محتوای آموزشی باید به گونهای باشد که شاگرد را به فکر وادار کند، راه کشف را برای او باز بگذارد، همه مسأله و راه حل را تا ته آن حل نکند، به صورتی که شاگرد بتواند برداشتهای مختلفی از آن داشته باشد.
گروه آموزش و پرورش خبرگزاری فارس ـ اردوان مجیدی پژوهشگر و فعال تعلیم و تربیت: در کتابهای درسی همگرا، وقتی ما موضوعات را به شکل موضوعات درسی کلیشه میکنیم، میشکنیم، تجزیه میکنیم و از حالت بسیط آن خارج میکنیم و به یک موضوع تجزیه شده در میآوریم، ذهن را دقیقا به سمت خاصی میبریم. اما اگر محتوای آموزشی به گونهای باشد که شاگرد را به فکر وادار کند، راه کشف را برای او باز بگذارد، همه مسأله و راه حل را تا ته آن حل نکند، و یا حداقل راه حلهای مختلف را مطرح کند، و به دیدگاهها و زوایای مختلف از موضوع اشاره کند، به صورتی که شاگرد بتواند برداشتهای مختلفی از آن داشته باشد؛ این یک بسته واگرا است.
در سلسله یادداشتهایی، به ریشهیابی و کالبد شکافی مشکلات ماهوی نظام تعلیم و تربیت و ارائه راهحلهای ممکن پرداخته بودیم. این بیست و پنجمین بخش از این یادداشتها است.
در یادداشتهای قبلی به اجمال، اشارهای به ابعاد پارادایم جدید تعلیم و تربیت کردیم. در این یادداشت ابعاد دیگری از این پارادایم را مورد بحث قرار خواهیم داد. این یادداشت و چند یادداشت بعدی، از بخشهایی از کتاب ”گذار در بحران؛ تعلیم و تربیت در گذار به سمت نظام برتر“، تألیف نگارنده همین یادداشتها، که در حال انتشار در انتشارات خبرگزاری فارس است، انتخاب شده است.
چند سطحی؛ میدانی متفاوت پشت تغییر باورهای ما
در یادداشتهای بیست و سوم و بیست و چهارم در مورد چند سطحی صحبت کردیم. دیدیم که در شرایط آموزش کرونایی در فضای سایبر و استفاده از بستههای آموزشی، هر یک از شاگردان ممکن است یک بسته آموزشی را با سرعتی متفاوت بگذارند، و به سراغ بسته بعدی برود. به این ترتیب میدانی فراهم می شود که شاگردان یک کلاس در دروس مختلف در سطوح مختلف قرار داشته باشند.
چند سطحی بستگی به زاویه نگاه ما بخصوص از منظر روش مدیریت کلاس و تدریس دارد. در چند سطحی پارادایم اداره کلاس و یادگیری عوض میشود. در این پارادایم کلاس چند سطحی یک فرصت یا حتی یک ضرورت است.
معلمینی که فقط خودشان را به کتاب درسی محدود میکنند، و به اندازه کتاب درسی خوراک و محتوی برای شاگردان آماده کردند، از تدریس چند سطحی واهمه دارند؛ و به همین دلیل جلوی حرکت شاگردان را میگیرند.
ما شاگردان را منکوب میکنیم، جلوی حرکت آنها را میگیریم، نه به دلیل اینکه شاگرد خوب یاد نمیگیرد، بلکه به دلیل اینکه نمیتوانیم برای آنها خوراک فراهم کنیم. میگوییم همه باید با هم حرکت کنند، برای اینکه اگر شاگردی سریع حرکت کند، بعداً نمیدانیم با او چه کار کنیم.
در این یادداشت، در این مورد بیشتر صحبت می کنیم.
برداشتهای متفاوت از یک منبع ترکیبی و بسیط
در آموزش چند سطحی یکی از چیزهایی که میتواند به عنوان زمینه آموزش قرار بگیرد، استفاده از محتواهایی است که ماهیتاً میتواند در سطوح مختلف آن برداشتهایی انجام شود. در یک مثال، در یک خانه، سه نفر نشستهاند، و دارند فیلم مستندی را میبینند. مثلا فیلم علمی فرستادن یک مریخ نورد، به کره مریخ و انجام آزمایشهایی در آنجا، یا راجع به حیات نرم تنان در خلیج فارس، یا طبیعت زیبای کویر لوت. فرض کنید پدر در حد استاد دانشگاه، یک جوان دانشجو، و یک کودک در سالهای آخر دبستان، سه نفره این فیلم را میبینند. هر سه از دیدن فیلم لذت میبرند. هر سه برداشتهای خود را دارند. یعنی اگر شما از هر سه نفر سؤال کنید که آیا چیز جدید یاد گرفتید؟ خواهند گفت: ”بله! چیزهای جالبی داشت؛ من چیزهای جدیدی یاد گرفتم“.
ولی قاعدتاً چیزهایی که یاد میگیرند ممکن است برای هر کدام متفاوت باشد. ممکن است آن کودک تا حالا حلزون دریایی را ندیده باشد؛ اما اینجا با آن آشنا میشود. ضمن اینکه زیباییهای زیر آب برای او جالب است. برداشت او در این حد است. آن دانشجو قبلا حلزون دریایی را دیده بوده، و طریقه حرکت موجی بدن حلزون و عمل بادکشهای زیر آن، برای او جلب توجه میکند. همینطور ارتباط آنها با مرجانها و نیز روش پژوهش آن پژوهشگر، و غواصی در آب. آن استاد دانشگاه رشته ادبیات هم ممکن است تعدادی شعر یا حکمت به ذهنش بیاید، و خلقت عالم، و تکامل موجودات از آب به سمت خشکی، مسائلی باشد که در ذهن او شکل میگیرد.
آنها هر کدام در حد خودشان به فیلم و موضوع نرمتنان در خلیج فارس توجه میکنند، نگاه میکنند، و هر کدام برداشتهای خاص خود را دارند. چرا؟ چون موضوعی که ارائه میشود، موضوع آن محمل، کلیشه شده نیست. محملی است که رخداد یا واقعیتی را بیان میکند. در بیان واقعیتها ممکن است مخاطب طیفهای مختلفی از موضوعات و مسائل را در آن رخداد یا واقعیت برداشت کند.
ذهنهای حبس شده در کلیشههای از پیش تعریف شده
فرص کنید بطری آبی را جلوی چند نفر بگذاریم تا به آن نگاه کنند. این افراد، ممکن است چیزهای مختلفی در مورد این بطری آب به ذهنشان خطور کند. یکی راجع به فیزیک آن و حجم و وزن و حالت ماده آن، نفر دیگر ممکن است برداشتی از مایه حیات بودن و حیات بخش بودن آن، دیگری ممکن است در طبیعی یا غیر طبیعی بودن استحصال و سلامت این آب فکر کند، شخص دیگر ممکن است به شفافیت و زلال بودن آب فکر کند، و دیگری به ابعاد عرفانی آن. هر کس ممکن است از زاویه خودش به این پدیده نگاه کند؛ چون یک پدیده واقعی و بسیط است.
ولی وقتی ما موضوعات را به شکل موضوعات درسی کلیشه میکنیم، میشکنیم، تجزیه میکنیم و از حالت بسیط آن خارج میکنیم و به یک موضوع تجزیه شده در میآوریم، ذهن را دقیقا به سمت خاصی میبریم. اگر الان داریم راجع به تقسیم دو رقمی صحبت میکنیم، هر کسی نگاه کند میبینید تقسیم دو رقمی است، یا میفهمد یا نمیفهمد؛ ولی هر کسی هم بفهمد در حد تقسیم دو رقمی است و توضیحاتی که در آن درس داده شده است. به خصوص اگر روش مشخصی برای انجام تقسیم نوشته باشیم، و تأکید کرده باشیم که حتما باید اینگونه عمل کنید.
از بسته های آموزش همگرا، تا بسته های آموزشی واگرا
ممکن است یک بسته آموزشی برای تقسیم دو رقمی داشته باشیم که محتوای آن حتی به صورت چند رسانهای و الکترونیکی باشد، فیلم توضیحات معلم، انیمیشن، بازی، متن و نظایر آن هم داشته باشد. اما همه اینها دقیقا مشخص کرده باشند که موضوع تقسیم دو رقمی اینگونه است و طبق این روش انجام میشود. این میشود همان کتاب درسی موجود، منتهی به صورت چند رسانهای آن. این یک بسته همگرا است، همانگونه که کتابهای درسی موجود هم اغلب همگرا هستند، و بر اساس تفکر همگرا شکل گرفتهاند. انتظار مربیای که یک بسته همگرا را به شاگردان میدهد، آن است که شاگرد دقیقا همان چیزی که در بسته نوشته یا بیان شده است را یاد بگیرد، و عینا مطابق همان عمل کند.
اما اگر بسته آموزشی به گونهای باشد که شاگرد را به فکر وادار کند، راه کشف را برای او باز بگذارد، همه مسأله و راه حل را تا ته آن حل نکند، و یا حداقل راهحلهای مختلف را مطرح کند، و به دیدگاهها و زوایای مختلف از موضوع اشاره کند، به صورتی که شاگرد بتواند برداشتهای مختلفی از آن داشته باشد. این یک بسته واگرا است. یک شاگرد ممکن است با مطالعه و درگیر شدن در بسته واگرا، به یک برداشت و نتیجه گیری برسد، و شاگرد دیگر به برداشت و نتیجه گیری دیگر.
البته با بستههای همگرا هم میتوان سطحی از چند سطحی را اجرا کرد. اما در چند سطحی همگرا، فقط اجازه میدهید که شاگرد در محتوایی که شما تعیین کرده اید، و او باید عینا همان محتوی را یادگرفته و پس بدهد، با سرعت و توان خودش حرکت کند. یکی عقبتر و یکی جلوتر باشد. یکی حجم و تعداد بیشتری یادبگیرد، و یکی تعداد و حجم کمتر. اما آنچه که یاد میگیرند، همان است که شما تعیین کرده اید، بدون امکان بروز خلاقیت و تفکر خود شاگرد. این چند سطحی همگرا است.
اما چند سطحی در شکل مطلوبتر آن، باید واگرا باشد و امکان تفکر و خلاقیت را به شاگرد بدهد. به صورتی که شاگرد استعداد و دغدغههای درونی خود را بروز دهد.
به خصوص اینکه در بستههای واگرا، مفاد ارائه شده، فقط مفاد درسی و کلاسی و تدریس یک معلم نیست. بلکه محتواهایی است که ممکن است نگرش و برداشت شاگرد را به موضوع، اصلاح و تکامل دهد. ممکن است یک فیلم مستند یا حتی یک فیلم سینمایی باشد. اما فیلمی که کمک میکند شاگرد برداشت کاملتر و عمیقتری از موضوع داشته باشد.
از سوی دیگر بستههای همگرا باید از نظر حجم محدود و کم حجم باشد، که شاگرد بتواند آن را کاملا مطالعه کرده و بتواند عینا تمام مطالب مطرح شده در آن را پاسخ دهد. اما بستههای واگرا میتواند حجم زیادی داشته باشد، به نحوی که اصولا شاگرد در حالت معمول نتواند و فرصت نکند که تمام بسته را ملاحظه کند. ممکن است بخشهایی از آن را انتخاب کند و ببیند، و در بخشهایی از آن درگیر شود. اگر بیشتر تمایل پیدا کرد، بیشتر ببیند. بسته واگرا باید مفصل باشد، البته شاگرد را گیج نکند، و شاگرد در نگاه اولیه و سریع بتواند برداشت کلی از موضوع داشته باشد. اما اگر خواست، بتواند بیشتر بخواند.
ضمن آنکه بستههای واگرا، به موضوعات بسیط، ترکیبی، کاربردی و محیط واقعی نزدیکتر است. وقتی شما در مورد کسب و کاری مشخص بستهای را ارائه میکنید، موضوع ملموس و کاربردی است، و شاگرد آن را لمس کرده و درگیر ابعاد آن میشود. ضمن این کسب و کار ممکن است موضوعات مختلف اجتماعی، ریاضی، دینی و نظایر آن مطرح شود. برداشتهای او هم در این زمینه میتواند متفاوت باشد.
اما اگر موضوعی تجزیه شده مثل تقسیم دو رقمی را به صورت یک بسته ارائه میکنیم، گرایش بیشتری به بستههای همگرا پیدا میکند. البته همان بسته تقسیم دو رقمی را هم اگر به این صورت مطرح کنیم که تبیین یک مسأله برای حل باشد، و شاگرد خودش به دنبال راه حل بگردد، یا راه حلهای مختلف در آن مطرح شده باشد، و او بتواند راه حل دیگری علاوه بر راه حلهای مطرح شده را نیز کشف و انجام دهد، میتوانیم بسته را به سمت واگرایی حرکت دهیم.
یعنی اگر در مدرسه چند سطحی تدریس میکنم، میتوانم بستهی تقسیم دو رقمی را در بین بستههای شاگردان قرار داده و ارائه کنم. ولی تقسیم دو رقمی دیگر تقسیم دو رقمی است. ولی اگر موضوعاتی که در بحث چند سطحی مطرح میشود در محملی ارائه کنم یا فضایی فراهم کنم که محیط واقعی باشد، مثلا در موضوع یک کشت و کار، دیدن یک فیلم مستند، یا بحث در مورد مسائل انسانی و اجتماعی، اینجا ممکن است برداشتهای مختلفی اتفاق بیفتد. در اینجا چند سطحی در عمق، میتواند بهتر محقق شده و معنادارتر باشد.
پس ما میتوانیم موضوعاتی را ارائه کنیم که این موضوعات خود به خود میتواند به برداشتهای مختلف از این موضوع کمک بکنند، و افراد در عمقهای مختلف، سطوح مختلفی از یادگیری را داشته باشند. بخصوص بساطت موضوع و محتوی به این عمق یابی چند سطحی کمک میکند.
محتوای آموزشی بسیط، در سایه تغییر دیدگاه
حکایتها، فیلمهای مستند و قرآن از این دست است. بسیط بودن آیات قرآن، به همین شکل است. هر کس با فهم خودش برداشت میکند، و عمقهای مختلفی از آن برداشت میشود. بارهای متعدد هم که قرآن را میخوانیم با عمقهای مختلف برداشت میکنیم. یک بار میخوانیم یک چیز میفهمیم، بار بعدی میخوانیم چیز دیگری را هم میفهمیم، بار بعدی میخوانیم عمیقتر میفهمیم، و هیچ وقت هم تمام نمیشود. استفاده از محتواهای بسیط در آموزش چند سطحی به شدت میتواند به اینکه فضای خوبی برای آموزش چند سطحی شکل بگیرد، کمک کند.
البته لازم است که ما نگاهمان را از نوع ارزیابی موجود که فقط به سمت محتوای همگرا سوق میدهد، تغییر دهیم. ارزیابی با جوابهای مورد انتظار کاملا مشخص و از پیش تعیین شده، آفت تعلیم و تربیت رشد دهنده و تفکر واگرا است.
*****
در یادداشتهای بعدی، ان شاء الله ابعاد دیگری از پارادایم جدید تعلیم و تربیت را مورد بحث قرار خواهیم داد. ان شاء الله. الحمد لله رب العالمین.
انتهای پیام/
اخبار مرتبط
پر بازدید ها
پر بحث ترین ها
بیشترین اشتراک
بازار
اخبار کسب و کار