فرهنگ و هنر

تحصیل بانوان در ایران، از مکتبخانه ملاباجی تا مکتب توحید

از مکتبخانه ملاباجی تا مکتب توحید

تا سال ۱۳۴۹. ش حوزه علمیه‌ای ویژه بانوان در قم وجود نداشت. البته از اواسط دهه ۴۰ مدارس اسلامی زیادی در سرتاسر ایران برای دختران ساخته شده بود. به طور مثال شیخ عباسعلی سبزواری اسلامی طی دو دهه ۴۵ شعبه مدارس جامعه تعلیمات اسلامی را در کل ایران تأسیس کرده بود که تعداد زیادی از این مدارس، دخترانه بودند

به گزارش مشرق، عمده مسلمانان جهان در طول تاریخ بر اساس حدیث حضرت رسول الله (ص) که فرمود: «طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمة» (۱) به تحصیل فرزندان از جمله دختران خود اهمیت می‌دادند و همچنان می‌دهند. البته افراد جاهل و متعصبی هم پیدا می‌شدند که موافق درس خواندن دختران نباشند، اما به گواه اسناد و کتب تاریخی این عده همیشه در اقلیت بودند. در بسیاری از کشورهای اسلامی و قبل از ورود استعمارگران غربی، تحصیل دختران در مکتبخانه‌ها انجام می‌شده است. تا صد سال قبل در ایران ما هم مکتبخانه‌های زیادی در شهرها و روستاها وجود داشته که در آن‌ها به پرورش کودکان و نوجوانان دختر و پسر پرداخته می‌شد. البته باید در نظر داشت که در دوره‌های مختلف تاریخ ایران، بسته به شرایط اقتصادی عامه مردم و اینکه آیا مردم از یک رفاه حداقلی برخوردار بوده‌اند یا نه این مکتبخانه‌ها رونق یا بی‌رونقی به خود می‌دیده‌اند… در این مقاله سیر تاریخی تحصیل دختران از مکتبخانه تا مدارس جدید و ایجاد حوزه‌های علمیه بانوان مورد بررسی قرار گرفته است.
مکتبخانه‌های دخترانه سطح یک و دو
در سال‌هایی که هنوز مدارس جدید ایجاد نشده بود؛ مردمانی که می‌توانستند هزینه‌ای را به معلم مکتب بپردازند کودکان خود را به مکتبخانه می‌فرستادند. سن ورود به مکتبخانه برای کودکان زمانی بود که می‌توانستند از پس شست‌وشو و طهارت خود برآیند. در شهرها و روستاهای ایران مکتبخانه‌هایی وجود داشت که در سطح مقدماتی آن «ملا» یا «ملاباجی یا میرزا باجی» – خانم معلمی که مکتب را اداره می‌کرد- کودکان چهار تا شش سال را می‌پذیرفتند و در آن به کودکان سوره‌های کوچک قرآن می‌آموختند و علاوه بر آن کمی از مسائل اعتقادی و داستان‌های حکمت آموز را به آن‌ها یاد می‌دادند، اما به کودکان بالای هفت سال در مکتبخانه‌ها حروف عربی و الفبای فارسی آموزش داده می‌شد؛ سپس کودک عم جزء را می‌خواند. عم جزء (۲) شامل یادگیری سوره‌های جزء ۳۰ قرآن کریم می‌شد. بعد از یادگیری جزء ۳۰، ملا یا ملا باجی آموزش روخوانی و یادگیری حکایت‌های گلستان سعدی را برای پسران و دختران آغاز می‌کرد. (۳)
در مکتبخانه‌هایی که شاگردان آن‌ها دختران بالای هفت سال بودند «ملا باجی» بعد از روخوانی کامل آیات و سوره‌ها و ختم کل قرآن، شروع به آموزش رساله و مطهرات می‌کرد. در ضمن در کنار این درس‌ها در بعضی از مکتبخانه‌های دخترانه، آموزش ریسندگی، سوزن دوزی و هنرهای دستی به شاگردان هم رواج داشت. آن‌وقت در برخی مکتبخانه‌های دخترانه (عموماً در شهرها) که مدیر آن بانوی عالمه‌ای بود، شاگردانی که دروس مقدماتی را طی کرده بودند، زیر نظر خانم استاد املای فارسی و خوشنویسی می‌آموختند و در مرحله بعد آموزش صرف و نحو عربی را شروع می‌کردند. سپس دیوان حافظ می‌خواندند. کتاب بعدی «صد جمله از حضرت امیر (ع)» بود. (۴)
مکتبخانه دختران در کشور همسایه
جالب است در کشور همسایه مان یعنی عراق، درست مانند ایران، قبل از تأسیس مدارس جدید مکتبخانه‌هایی برای آموزش کودکان و مکتبخانه‌هایی ویژه دختران وجود داشت، یعنی کودکان چهار تا هفت سال (هم دختر و هم پسر) ابتدا به مکتبخانه خانمی می‌رفتند که «ملا» نام داشت و کودکان ضمن یاد گرفتن الفبای عربی، آموزش روخوانی قرآن را آغاز می‌کردند، اما بعد از اینکه کودک در طول یک تا سه سال روخوانی کل قرآن را به پایان می‌رساند و تعدادی از سوره‌های قرآن را حفظ می‌کرد، پسرها به مکتبخانه ملاهای مرد می‌رفتند و آموزش کتابت و خط عربی را آغاز می‌کردند و پس از آن به آموزش نحو یعنی دستور زبان عربی ورود می‌کردند.
دختران عراقی پس از ختم کامل قرآن کریم به جلسات درس بانوان مُدَرّس علوم دینی وارد می‌شدند. این بانوان مُدَرس، متناسب با سطح علم و معرفت خود، طلبه‌های زیادی از دختران و بانوان عراقی را آموزش می‌داده‌اند. در طول تاریخ کشور عراق نام بانوان عالمه و دانشمندی که کار تدریس به دختران و زنان عراقی را برعهده داشته‌اند ثبت شده است. از جمله آن‌ها می‌توان از «فاطمه بنت ناصر الطرووش العلوی» مادر سیدمرتضی و سیدرضی، مادران آیت‌الله شیخ مرتضی انصاری و سیدهبة الله شهرستانی نام برد. (۵) در تاریخ معاصر عراق هم بانویی، چون شهید آمنه صدر معروف به «بنت‌الهدی صدر» با برپایی جلسات تربیت مدرس و همچنین تدریس در مدارس اسلامی دخترانه «الزهراء (س)» بانوان بسیاری را در شهرهای مختلف عراق برای کار تدریس به دختران عراقی آموزش داد. در واقع اگر وسعت اندک مالی مسلمانان اجازه می‌داد، نه تنها مسلمانان ایران و عراق که مسلمانان همه کشورهای اسلامی ترجیح می‌دادند دختران و زنانشان اهل علم و فضل باشند.
نقش روحانیت در ایجاد مدارس جدید
با ورود تفکرات جدید و رسیدن خبرهایی از پیشرفت در ممالک اروپایی به مردم ایران در دوره قاجار، برخی خانواده‌های وابسته به دربار یا خانواده‌های اعیان و اشراف خواهان ادامه تحصیل فرزندان خود در مدارس جدید فرنگیان شدند. برای همین آن‌ها را بعد از طی دوره مقدماتی تحصیلی در مکتبخانه‌ها به مدارس میسیونرهای مذهبی – مبلغان مذهبی مسیحی یا یهودی- که توسط اروپایی‌ها و امریکایی‌ها در شهرهای بزرگ همچون تهران، تبریز، همدان یا اصفهان تأسیس شده بود، می‌فرستادند. در سال‌های اول این خانواده‌ها فقط پسران خود را به مدارس میسیونری می‌فرستادند ولی بعد از گذشت چند سال، فرستادن دختران خود را هم به این نوع مدارس آغاز کردند. تحصیل در این مدارس برای فرزندان ایران زمین مفاسد بسیاری به همراه داشت. مفاسدی، چون سستی در عقاید اسلامی، گسترش اباحه‌گری، غربزدگی و سپس جذب دانش آموخته‌های نخبه این مدارس به لژهای فراماسونری… با تذکر روحانیت نسبت به این مسئله بر سر منابر، «مفتاح المُلک» از اعضای انجمن معارف در نامه‌ای به روزنامه مجلس پیشنهادی را برای رفع این معضل ارائه کرد. در بخشی از نامه او آمده بود: «اغلب آقایان عظام شنیده و می‌دانند که در همین شهر دارالخلافه از بابت نداشتن مکتب نسوان، جمعی کثیر از دخترهای معاریف مسلمین بلکه زن‌های شوهردار هم مدت‌هاست در مدرسه امریکایی‌ها و مدارس ارامنه و جاهای دیگر همه روزه به عنوان درس می‌روند و این فقره تا چه درجه منافی عقل و شرع انور و موجب مفاسد عمده است. هرگاه از روی ترتیب صحیح و بر وفق قوانین شرع مقدس ایجاد چند مدرسه برای نسوان در تحت نظارت خاصه یکی از آقایان معظم بدواً در تهران و پس از آن در سایر بلدان ایران بشود، هم رفع مفاسد و محظورات موجوده و مقصوده خواهد شد و هم فواید کلیه از تحصیل و تربیت نسوان بر تمام بزرگان و دانشمندان مشهود و مستغنی از شرح و بیان است…» (۶)
کمی بعد این نامه مورد توجه بسیاری از افراد اهل علم و فرهنگ قرار گرفت و کم‌کم تأسیس مدارس دخترانه با حمایت علما شروع شد… جالب است بدانید یکی از روحانیون روشن ذهن و دانشمند که از همان ابتدا از تأسیس مدارس دخترانه آن هم براساس موازین شرعی حمایت کرد، آیت‌الله شهید «شیخ فضل الله نوری» بود. شیخ شهید براساس اسناد موجود – به رغم تمام تهمت‌ها و دروغ‌هایی که جماعت منورالفکر به او نسبت داده‌اند- نه تنها از تأسیس مدارس دخترانه حمایت کرد که خود مبلغ ۱۰۰ تومان هم برای تأسیس یک مدرسه دخترانه اختصاص داد. (۷)، اما یکی دیگر از اسناد جالب حمایت روحانیت از تأسیس مدارس دخترانه، سندی است که در آن دو نفر روحانی به نام‌های «شیخ عبدالله یزدی» و «حاج سیدهادی نوری» تأییده‌ای را برای خانم طوبی حریر فروش که خواهان تأسیس مدرسه دخترانه در تهران بوده است، نوشته‌اند. این سند به شرح زیر است: «بسمه تعالی. به شرف عرض می‌رساند، چون کمینه خیال تأسیس مدرسه دارم و باید قبلاً دو نفر از معروفین و اهل محل معرف اخلاقی مدیر مدارس باشند تا وزارت جلیله معارف بتواند اجازه تأسیس بدهد مستدعیم آنچه از سوابق حالات و اخلاق کمینه اطلاع دارید دو کلمه مرقوم بفرمایید. کمینه طوبی حریرفروش.»
حاشیه اول نامه: «علیا مخدره طوبی خانم از بدو تأسیس مدرسه عفتیه تا به حال که تقریباً هفت سال در آن مدرسه ناظم و معلم کلاس‌های اول، دوم و سوم بوده، درستکار و خوش اخلاق است. الاحقر شیخ عبدالله یزدی.»
حاشیه دوم نامه: «مراتبی که حضرت مستطاب مجدالاسلام یزدی دامت برکاته مرقوم فرموده‌اند، داعی هم اطلاع دارم و صحیح و مطابق واقع است. الاحقر حاج سیدهادی نوری، عضو محکمه استیناف.» (۸)
بانوان و تأسیس مدارس دخترانه اسلامی
در برخی دوره‌های تاریخی به ویژه دوره صفویه بانوانی بودند که در سطوح عالی دروس دینی می‌خواندند و عالمه بار می‌آمدند. این بانوان معمولاً خود مجلس درس به پا می‌کردند و تعلیم و تربیت دختران را برعهده می‌گرفتند؛ بانوانی مانند همسر شیخ بهایی یا «آمنه بیگم» دختر علامه مجلسی اول- مؤلف چند جلد از مجلدات بحارالانوار- و همچنین دختر مولی اصفهانی- نویسنده یکی از شروح مهم لمعه- (۹) و…، اما از اواخر دوره قاجار و بعد از دوره مشروطه برخی از بانوان همان مسیر بانوان عالمه عصر صفوی را در پیش گرفتند و خود مؤسس مدارس اسلامی برای دختران شدند… مکتبة الفاطمه (س) بانوی ایرانی
«سیده نصرت بیگم» فرزند حاج محمدعلی امین التجار- از معتمدان بازار اصفهان- در سال ۱۲۶۵. ش در شهر اصفهان به دنیا آمد. از چهار سالگی به مکتبخانه رفت و آموزش قرآن را شروع کرد. چند سال بعد که پدر و مادر او شوق و علاقه فراوانش را به آموختن دیدند، تصمیم گرفتند اجازه دهند سیده خانم غیر از سواد قرآنی و خواندن و نوشتن ساده، به ادامه تحصیل بپردازد. اشتیاق به کسب علوم دینی باعث شد سیده نصرت بیگم تا ۱۵ سالگی دروس مقدمات حوزه را به پایان بَرد. در همان سال با پسرعموی خود ازدواج کرد ولی به خاطر برخی تفکرات غلط مجبور شد ادامه تحصیل را متوقف کند. البته ایشان ناامید نشد و بعد از پنج سال توانست همسرش را برای ادامه تحصیل قانع کند. به این ترتیب درست همزمان با اوج سال‌های مشروطه‌خواهی این بانو ادامه تحصیل علوم حوزوی را در منزل و نزد اساتید بزرگی، چون آیت‌الله نجف آبادی از سر گرفت…
بانو امین بعد از ۲۰ سال درس خواندن به گواهی و شهادت علمای زمانه خود به درجه اجتهاد رسید و طی سال‌ها تحصیل و تحقیق کتاب‌های گرانبهایی نوشتند که مورد توجه علمای بزرگ و اهل تفکر قرار گرفت. کتاب‌هایی، چون «اربعین هاشمیه»، «معاد یا آخرین سیر بشر» و کتاب تفسیری «مخزن العرفان» – در ۱۵ جلد-، «روش خوشبختی و توصیه به خواهران ایمانی» و… که همگی تا سال‌ها نه به نام واقعی خودشان که به نام مستعار «بانوی ایرانی» منتشر می‌شدند، اما از جمله کارهای درخشان ایشان در دوره پهلوی دوم تأسیس اولین حوزه علمیه بانوان کشور در شهر اصفهان با نام «مکتبة الفاطمه» – سلام‌الله علیها- بود. حوزه علمیه‌ای که تا زمان رحلت ایشان در ۲۲ خرداد ۱۳۶۲. ش شاگردان بسیاری را تربیت کرد تا جایی‌که برخی از آنان به سطح اجتهاد رسیدند. (۱۰)
مؤلف کتاب آموزش قرآن و مؤسس مدرسه کوکبیه
«کوکب پور رنجبر» فرزند دکتر «محمداسماعیل پور رنجبر» از طبیبان مشهور شیراز در سال ۱۲۸۲. ش به دنیا آمد. بود. قرآن خواندن را در کودکی نزد مادر شروع کرد و کمی که بزرگ‌تر شد، به مکتبِ ملا باجی رفت. بعد از آموختن خواندن و نوشتن، خواندن گلستان و بوستان سعدی را در مکتبخانه شروع کرد، اما او بیشتر به خواندن آیات و دانستن معانی آن علاقه‌مند بود. درس خواندن و در عین حال قرآن آموزی بانو پور رنجبر ادامه داشت تا اینکه خود در سن ۱۶ سالگی معلم قرآن کودکان شد. از همان موقع، چون برایش مهم بود که کودکان و نوجوانان خوب قرآن را بیاموزند، نظرش به این نکته جلب شد که در مراکز آموزش علوم دینی ایران و سایر کشورهای اسلامی، از چه روش‌هایی برای آموزش قرآن و سایر کتب روایی و اصولی استفاده می‌شود. او سخت مشغول جمع آوری روش‌های تدریس علوم دینی بود و در ضمن با یاری تعدادی از دوستان پدر، نسخ قرآنی چاپ کشورهای پاکستان، هندوستان، عراق و… را به دست آورد و مورد بررسی قرار داد. چون در آن زمان قرآن‌های چاپ سنگی بدون اِعراب چاپ می‌شد و کودکان و کم سوادان نمی‌توانستند به راحتی آیات را بخوانند… به دلیل مطالعه زیاد و کار بی‌وقفه، چشم‌های کوکب که ضعیف بود، بیشتر مشکل پیدا کرد تا اینکه وقتی دیگر بانو پور رنجبر به سن ۲۷ سالگی رسید، کاملاً نور چشم‌هایش را از دست داد. برای او که مطالعه و تحقیق و پژوهش همه زندگی‌اش بود، از دست دادن چشم‌هایش خیلی سخت بود و این در حالی بود که طبیبان از معالجه و درمان چشم او و برگرداندن بینایی‌اش قطع امید کرده بود. بانو پور رنجبر از اینکه دیگر نمی‌توانست به اندازه قبل در خدمت قرآن باشد، خیلی ناراحت بود و شبی بعد از نماز به حضرت زهرا (س) توسل کرد و از او خواست با عنایت ایشان بینایی چشم‌هایش را به دست آورد تا بتواند دوباره خادم قرآن شود… توسل خالصانه او به حضرت زهرا (س) باعث شد، کم‌کم سوی چشم‌هایش برگردد و بعد از مدتی چشم‌هایش شفا یافت. بانو کوکب پور رنجبر بعد از به دست آوردن سوی چشم‌هایش کار تحقیق و مطالعه را دوباره آغاز کرد. کاری که بعد از چند سال به تألیف کتابی منجر شد که در آن آیات قرآن با اِعراب‌گذاری و صفحه آرایی آورده و خواندن آن برای کودکان بسیار راحت شده بود. بعد از آن ایشان شروع به ترجمه روان کل قرآن کریم کرد. سپس دست به تألیف کتابی شش جلدی زد که نامش «خودآموز و روش تدریس قرآن مجید شد.»
کمی بعد بانو پور رنجبر به مشهد مهاجرت و در مشهد مرکز آموزشی‌ای را به نام «کوکبیه» تأسیس کرد. در همانجا هم بود که آیت‌الله میلانی از مراجع و بزرگان حوزه علمیه مشهد، وقتی با کتاب خودآموز قرآن بانو پور رنجبر آشنا شد و آن را مطالعه کرد، فرمود: «اثری که فاضله دانشمند بانو کوکب پور رنجبر در تعلیم قرآن مجید با زحمت طاقت فرسایی موفق شده‌اند و در دسترس امت اسلامی قرار داده‌اند، بسیار سودمند و مورد تقدیر و تمجید و ثناگویی است.» بعدها بانو کتاب دیگری برای کودکان و نوجوانان تالیف کرد به نام «خودآموز گفت‌وگوی حسن و حسین» که در آن اصول و فروع دین و احکام به زبان ساده به کودکان و نوجوانان آموزش داده می‌شد. بانو پور رنجبر علاوه بر تألیف کتب آموزشی در مدرسه کوکبیه تا پایان عمر با برکت خود (۱۲ اسفند ۱۳۷۰. ش) چندین نسل از دختران را براساس آموزه‌های دینی و با پرورشی صحیح در مشهد تربیت کرد. (۱۱)
از جامعه تعلیمات اسلامی تا تأسیس مکتب توحید
تا سال ۱۳۴۹. ش حوزه علمیه‌ای ویژه بانوان در قم وجود نداشت. البته از اواسط دهه ۴۰ مدارس اسلامی زیادی در سرتاسر ایران برای دختران ساخته شده بود. به طور مثال «شیخ عباسعلی سبزواری اسلامی» طی دو دهه ۴۵ شعبه مدارس «جامعه تعلیمات اسلامی» را در کل ایران تأسیس کرده بود که تعداد زیادی از این مدارس، دخترانه بودند. (۱۲) همچنین اواسط همین دهه مدارس مذهبی دیگری برای دختران در شهرهای مختلف تأسیس شد که مدرسه رفاه در تهران یکی از آنهاست…، اما در پایان دهه ۴۰ شمسی اولین حوزه علمیه بانوان در شهر قم به اسم «مکتب توحید» به همت سه نفر یعنی بانو زهره صفاتی، آیت‌الله شهید علی قدوسی و یک خیر به نام حاج عبدالله توسلی ساخته شد.
زهره صفاتی در سال ۱۳۲۸. ش در خانواده‌ای متدین و در شهر آبادان به دنیا آمد. پس از دوره ابتدایی، مجبور شد درس‌های دبیرستان را به دلیل ممنوعیت حجاب در دوره ریاست فرخ‌رو پارسا بر وزارت آموزش و پرورش، به‌طور آزاد بخواند، اما همزمان از سال ۱۳۴۵. ش به تحصیل علوم حوزوی مشغول شد. به دلیل حضور برخی از شاگردان بانو امین اصفهانی در آبادان، خانم صفاتی در دوره نوجوانی با زندگی و آثار «بانو امین اصفهانی» آشنا شد و آن آشنایی او را برای تحصیل در علوم دینی علاقه‌مند کرد. این بانو پس از فراگیری «سیوطی»، «مغنی»، «معانی»، «بیان» و «لمعه» – از دروس مقدماتی حوزه- همراه چند نفر از دوستانش و با کمک برادر انقلابی و طلبه‌اش که در قم تحصیل می‌کرد برای ادامه تحصیل علوم دینی به قم مهاجرت کرد. با همراهی علمای اعلام، درس خواندن پنج دختر آبادانی در قم نزد علما شروع شد که پس از اندکی بانوان زیادی از خانواده علمای قم به این گروه پیوستند و این در حالی بود که فضای مناسبی برای تشکیل کلاس‌های درس این بانوان علاقه‌مند وجود نداشت.
سخن آخر
از آنجا که در دوره پهلوی دوم شرایط فرهنگی جامعه به شدت دچار بحران ابتذال و فساد شده بود، بسیاری از خانواده‌های مذهبی و سنتی ترجیح می‌دادند دخترانشان در مدارس اسلامی درس بخوانند. به همین علت مدارس خصوصی اسلامی در آن زمان به شدت مورد استقبال قرار می‌گرفت ولی به این دلیل که بسیاری از خانواده‌ها در آن زمان توانایی تأمین هزینه مالی ثبت‌نام دختران خود را در اینگونه مدارس نداشتند، بودند دخترانی که از تحصیل به دلیل مسائل فرهنگی جامعه و در عین حال مشکلات مالی خانواده، محروم می‌شدند. اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و سیاست‌های حمایتی نظام جمهوری اسلامی از تحصیل بانوان، روند علم آموزی دختران و بانوان ایرانی در مدارس از چنان سرعتی برخوردار شد که طی دو دهه تعداد بانوان باسواد از ۴۷ درصد در سال ۵۷ به ۹۱ درصد رسید. همچنین رشد تحصیلات عالی بانوان در دانشگاه‌ها به جایی رسید که از دهه ۸۰ شمسی بیش از ۶۰ درصد قبول شدگان دانشگاه‌ها را خانم تشکیل می‌دهند و اینکه با رشد درخواست تحصیل بانوان در حوزه‌های علمیه، در سال تحصیلی ۹۹- ۹۸ بیش از ۱۰۰ هزار طلبه خانم در حوزه‌های علمیه بانوان سرتاسر کشور مشغول تحصیل هستند. * جوان آنلاین

  • شهر خبر

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پانزده − 10 =

دکمه بازگشت به بالا